«خیلی عجیب است که کاسه و کوزه چنین اتفاقاتی فقط و فقط بر سر گوینده شکسته میشود و کمتر کسی به این فکر میکند که گویندهای مثل من چه جایگاهی در رسانه ملی و بخش خبری دارد. آیا اصلاً جایگاهی بهجز خبرخوان دارد؟ من خیلی صریح به شما میگویم: گوینده خبر در صدا و سیما هیچکاره است و فقط و فقط کسی است که متنی که روبهرویش گذاشته میشود یا روی «اُتوکیو» قرار میگیرد، میخواند.» این واکنش حیاتی به نقدهای ایراد شده به او بود.
این بخش از خبر آنقدر توهینآمیز و بهدور از مناسبات حرفهای خبرنویسی بود که شاید ذکر کردنش اینجا هم خیلی درست نباشد، اما برای اینکه سطح تنظیم خبر در صداوسیما را با هم یک بار مرور کنیم، گریزی از نقل دقیق آن نیست؛ متنی که به شکل غیرمنتظره روی «اُتوکیو» قرار گرفت و حیاتی باید آن را به زبان میآورد: «انگلیس نشسته روی اره برگزیت، راه پیش و پسی که هر دو را دشوار میکند». پس از این ماجرا، حیاتی هدف انتقادهای تند و تیزی قرار گرفت و خیلیها متعجباند که این مجری مؤدب تلویزیون، چرا چنین کلمات زشتی را روی آنتن زنده تلویزیون، آنهم در بخش خبری به زبان آورده است.
تصور میکنند باید با ادبیات چالهمیدانی به جنگ دیپلماتیک رفت
جلال خوشچهره، کارشناس ارتباطات و فعال رسانهای در این باره به ایرناپلاس میگوید: آنچه اتفاق افتاد بسیار تأثربرانگیز است، آن هم برای جامعه ما که رسانه ملی آن دارای چنین ادبیاتی است که این را ناشی از فقدان یک تئوری و یک ذهنیت فعال و پویا میدانم. این سبک از خبرخوانی، بیشتر واکنشی خشن، عصبی و بیادبانه نسبت به آن چیزی است که در جامعه جهانی رخ میدهد. متأسفم برای آقای حیاتی که خودش را مجبور به این کار میداند که چنین واژههایی را در تلویزیون به کار ببرد. او حداقل باید به این فکر کند که اعضای خانواده خودش هم پای تلویزیون نشستهاند و دارند چنین ادبیات سخیفی را میشوند.
خوشچهره توضیح میدهد: بدتر اینکه جامعه امروز ما درگیر رسانهای شده که عوامل آن، تصور میکنند باید با ادبیات چالهمیدانی به جنگ دیپلماتیک و رسانهای و سیاسی رفت. آقای حیاتی بهعنوان چهرهای که سالهاست در رسانه بوده، نباید به چنین چیزی تن داده و قاعدتاً میتوانستند این ادبیات را تغییر بدهند. اینکه خود را با این همه سابقه حرفهای تسلیم محض بدانند و توجیه کنند که من مجبور بودم، برای من بهعنوان یک عضو از جامعه رسانهای جای تأسف دارد.
ادبیات نامناسب خبر، از اساسیترین پارازیتهاست
این کارشناس ارتباطات توضیح میدهد: این مسئله یک عارضه بدتر دارد و آن اینکه رسانه ملی امروز باتوجه به این ادبیات و با این محتوای فکری و ذهنی دو عامل اصلی خودش را برای تأثیرگذاری بر افکارعمومی از دست داده است و دیگر رسانهای نیست که بشود به اخباری که منتشر میکند، استناد کرد؛ یعنی ما آن را بهعنوان یک رسانه بیطرف نمیتوانیم بپذیریم. دومین عامل از دست رفتن محبوبیت است. درواقع ما در بحث رسانه با موضوع پارازیت رسانهای روبهرو هستیم. اینکه چه عواملی باعث میشود پیام به گوش مخاطب نرسد و مورد قبول قرار نگیرد. ادبیات نامناسب خبر، از اساسیترین پارازیتهایی است که مانع رسیدن پیام میشود. متأسفانه رسانه ملی ما امروز به چنین وضعیتی گرفتار آمده است. هر روز هم وضعیت بدتری پیدا میکند. رسانه ملی خودش را به همان معدود مخاطبان، محدود کرده است و تصور میکند اگر آنها را هم با همان ادبیات و دیدگاه اقناع کند، کافی است. این در حالی است که آنها مدتهاست افکارعمومی را از دست دادهاند.
خوشچهره میافزاید: امروز اگر میبینیم برخی مردم با رسانه ملی بیگانه شدهاند و اخبار را در فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و ماهوارهای دنبال میکنند دلیلاش همین نحوه پوشش، ادبیات و نگاه به خبر است. من دفعه اول که این ویدئوی آقای حیاتی را در فضای مجازی دیدم، باور نکردم. تصور کردم صداگذاری شده است. وقتی چند بار نگاه کردم افسوس خوردم که رسانه ملی ما به این سطح از ابتذال رسیده است. رسانه ملی انگار به افکارعمومی هیچ اهمیتی نمیدهد. اگر اهمیت میداد، رویکردها، نگاه و نوع بررسی مطالب را تغییر میداد. بنابراین نمیتوان برای آن راهحل و راهکاری پیشنهاد کرد، چراکه اساساً گوشششان بدهکار حرف مردم نیست.
آیا گوینده مجبور است و اختیاری ندارد؟
در این میان، مریم ملکپور از گویندگان خبر اصفهان در واکنش به اظهارات محمدرضا حیاتی مبنی بر اینکه «گوینده مجبور به خواندن خبر است» خاطرهای را روایت کرده که کانال باشگاه روزنامهنگاران آن را منتشر کرده است. ملکپور میگوید: اوایل ریاست جمهوری آقای احمدینژاد بود. رفتم خبرها را روخوانی کنم تا آماده باشم برای خبر عصر تلویزیون. اولین خبر یک بیانیه از طرف آقای احمدینژاد بود. بر همه خبرها میشود اصلاحیه زد یا آنها را کم و زیاد کرد، بهجز بیانیهها؛ خاصه بیانیههایی که سران مملکت، علما و افراد مهم سیاسی منتشر میکنند. در بیانیهای که از طرف آقای احمدینژاد آمده بود، به یک عبارت برخوردم که دقیقاً یادم است چه بود، ولی هنوز هم نمیتوانم بر زبان بیاورم. یک ترکیب درست دستوری بود ولی معنای زنندهای از آن استنباط میشد و همین لقلقه زبان افراد برای طنز و مضحکه قرار میگرفت. به سردبیر که آقایی بود، گفتم این پاراگراف را بخوانید ببینید مشکلی ندارد؟ خواند و گفت: نه، اشکال خاصی نمیبینم.
ملکپور اضافه میکند: با اینکه خجالت میکشیدم که واضح دلیل اشکال را بگویم، ولی با کلی شرمساری سربسته گفتم مشکل از کجاست. گفت: شما بخوان. به ما ربطی ندارد. از نهاد ریاست جمهوری آمده و نمیتوانیم در پیام دست ببریم. گفتم: امکان ندارد من این را بخوانم. یا تغییر بدهید یا این عبارت را حذف کنید. یا تا فرصت هست بگویید گوینده دیگری بیاید و این خبر را بخواند. آن آقا با حالتی تحکمآمیز گفت: شما گویندهای و موظفی خبری که بهت میگویند بخوانی.
این گوینده تشریح میکند: شیوه برخوردش خیلی برایم گران تمام شد. در جواب گفتم: نظر من برای سازمان و نهاد ریاست جمهوری مشفقانه و متعهدانه است. ضمناً بهخاطر بسپارید که حق ندارید با من اینگونه صحبت و تحکم کنید. قرار نیست هر کمسوادی، مطلبی که مینویسد، من قرائت کنم. من اصلاً شرمم میشود این عبارت را بخوانم. من اگر کارم را از دست بدهم این عبارت را نمیخوانم. وقتی اعضای تحریریه متوجه جدل ما شدند، مدیر خبر آمد. قضیه را که گفتیم. گفت ملکپور درست میگوید. الان با تهران تماس میگیریم. تهران هم عرض بنده را تأیید کرد و عبارت پیشنهادی من را که فقط جابهجایی دو واژه بود و تغییری هم در محتوای متن ایجاد نمیکرد، تأیید کرد و خلاصه پیام را با تغییر درست خواندم.
نظر شما