ایرناپلاس در میزگردی با حضور ناصر کلانتری، منصوره کریمزاده و سعید ذکایی، کارشناسان پزشکی، روانشناسی تربیتی و جامعهشناسی به بررسی پدیده بلوغ زودرس ناظر بر وضعیت اجتماعی و ارتباطی امروز پرداخت. در بخش اول میزگرد به چگونگی بروز بلوغ زودرس و به بررسی نگرانی خانوادهها نسبت به پدیده بلوغ زودرس پرداختیم. در بخش دوم هم این نکته بررسی شد که آیا این پدیده را باید بهعنوان یک بحران محسوب کرد؟
ایرناپلاس: آیا جامعهشناسان و علم جامعهشناسی از منظر بحران نگران این پدیده هستند؟ آیا باید به بلوغزودرس بهمثابه یک بحران نگاه کنیم؟
ذکایی: ابتدا باید نگرانیهای خرد و درون خانواده را از نگرانیهای کلان جدا کنیم. این اتفاق به ۱۰ سال اخیر محدود نشده و فرآیندی است که همیشه به دلایل مختلف فیزیولوژیکی و ژنتیکی و اجتماعی وجود داشته است. نباید به بلوغ بهمثابه پدیدهای که دچار بحران است نگاه کرد. بلوغ زودرس در ایران وجهی بحرانی ندارد و همیشه گریبان طیفی از افراد و خانوادههایی را گرفته و میگیرد. ما مواردی را دیدهایم که شاید نشانههای بلوغ زودرس را از ۶ سالگی تجربه کنند. باید دقت کرد که چقدر به تغذیه و چقدر به ساختار ژنتیکی برمیگردد. حتی من میدانم که تأثیر نور مصنوعی و آثاری که بر مغز دارد بهعنوان یک فرضیه در این رابطه مطرح شده است، اما آن قسمت که به پدیدههای اجتماعی برمیگردد لازم به فهم و پیشگیری است. در مواجه با این موضوع و شکلگیری این پدیده تجارب اولیه کودکی اهمیت بسزایی دارد. کمبودهایی که تجربه میکنند و کنجکاویهای جنسی که با شیوههایی معقول تخلیه نمیشود و فقر اقتصادی و فرهنگی زمینههایی اجتماعی است که میتواند به این پدیده دامن بزند.
مشکل جامعه فهم علمی بلوغ زودرس است
بنابراین در فضای جامعهشناسی بیشتر شیوههای مواجه علمی، فرهنگی، گفتمانها، زبان و مواجه با پزشکی، تکنولوژی و داروسازی میتواند به فهم منطقی موضوع ختم شود. باید زمینههایی که بر بلوغ تأثیرگذار هستند را بهطور منطقی بپذیریم، چرا که سهم هر کدام از اضلاع سه گانه فیزیولوژی، تکنولوژی و جامعهشناسی بهطور مجزا پذیرفته نشده است و باور نکردهایم که هر کدام مجزا سهم دارند و گاهی از روی عمد و سهلانگارانه همه را به مسائل پزشکی مربوط دانستهایم. این مقوله فقط پزشکی نیست و گرفتن دست بچه و بردن او به مطب دکتر برای تجویز دارو یا رفتن پیش روانشناس، حل کامل مسئله نیست. مشکل جامعه این است که این موضوع را مورد فهم علمی قرار نداده است. هم بلوغ و هم بلوغ زودرس هر دو پدیدههایی اجتماعی هستند.
نیاز به همافزایی و همسویی خانواده و اجتماع
من تأکید دارم که بلوغ به دلیل وضعیت جامعه جهانی و ایران پیچیده شده است. هیچوقت مثل امروز بشر تکنولوژی را اینچنین رام خود نکرده بود و تکنولوژیهای ارتباطی مثل امروز در دسترس نبود. هرگز مثل امروز اطلاعات و عناوین و موضوعاتی که مختص بزرگسالان بودند و کنجکاوی در آن حوزه ممنوع بود در دسترس کودکان قرار نگرفته بود. این یک وجه است و وجه بعدی هوش و ظرفیتهای شناختی بالاتری است که کار کردن با این تکنولوژی به کودکان ما میدهد. در این مرحله نیز پای تکنولوژی به میان میآید این ظرفیتها چند سالی است که ایجاد شده است. امروز بحث گفتمانی مطرح است. مسئله دیده شدن و بهروز بودن و بدن خوب داشتن و بهطور کلی پروژه بدن هیچگاه جوانان و نوجوانان ما را مثل امروز درگیر نمیکرد. رشد و تحول جنسی بهواسطه درهم تنیدگی این اضلاع سه گانه ابعاد گستردهای پیدا کرده است و البته فهم و درک آن ایجاد نگرانی کرده است. در خانواده و اجتماع نیاز به همافزایی و هم سویی دانشهای چندگانه دارد که ما کمتر به آن توجه کردهایم.
ایرناپلاس: آقای دکتر کلانتری آیا شما هم عقیده دارید که این یک بحران نیست؟
کلانتری: به نظر من باید بحث را کلاسهبندی کنیم. آنچه در دانش پزشکی به بلوغ زودرس معروف است بهشدت محدود، غیرشایع و بسیار اندک است. بهطور مثال تمام اندامهای یک دختربچه در سن سهونیم سالگی میتواند با یک تومور مغزی و ترشح هورمون جنسی، به حالت یک دختر بالغ برسد، پس اینجا صحبت از یک بیماری است و این موارد محدود هستند. همچنین اختلال در فرآیند طبیعی بلوغ یعنی بیماری بلوغ زودرس یا گاهی بهطور عکس، ژنی که در بدن ما برای فرآیند بلوغ وجود دارد میتواند با یک جهش که با قرار گرفتن بدن در مقابل اشعه یا استرس و… پدید آمده است کار خود را خاموش کرده و بالغ شدن این فرد طول بکشد تا جایی که ممکن است این فرد ۲۰ ساله شده، اما هنوز به بلوغ نرسیده باشد.
فرایند طبیعی بدن ما نباید توسط تکنولوژی به هم بریزد
باید این بحث را از مجموعه بحران بیرون بیاوریم. چون درصد این بیماری و شیوع آن در کشور رقم بزرگی نیست. این توضیحات برای رفع نگرانی خانوادهها ضروری است. فرایند طبیعی بدن ما نباید توسط تکنولوژی به هم بریزد. بهطور کلی ارتباط قد و زمان بلوغ، آنطور که ایرانیان تصور میکنند نیست. قد ما تابع ژنتیک ما، تغذیه ما و محیط ماست و چندان تابع زمان بلوغ ما نیست و فقط رشد این قد در زمان بلوغ است. جهش ناگهانی قد در دختران در ۱۱ تا ۱۳ سالگی است و در پسران ۱۴ سالگی تمام میشود. حداکثر قد کشیدن دختر هم تا ۱۸ سالگی ادامه پیدا کند و در پسران نیز تا ۱۸ سال و یا حتی تا ۲۵ سال ادامه پیدا میکند. جهش رشد قدی در فرآیند بلوغ انجام میگیرد، اما آنچه انتهای قد ما را میسازد، ژن ما، نوع تغذیه ما و محیط زندگی ما است.
سیناپسهای هشت اول زندگی، «من» را شکل میدهد
آنچه در تکامل خردسالی از آن حرف میزنیم شامل پنج بُعد معین است؛ تغذیه، سلامت، حفاظت، عشق ورزیدن و توجه به نیاز متناسب با سن کودک. اگر در این موارد سرمایهگذاری کنیم تمام تجربیات ما در هشت سال اول به شکل سیناپسهای مغزی در مغز کودک وارد شده است. در هشت سال، میلیاردها سیناپس وارد مغز کودک میشود. تفاوتهای من و شما فقط در چهره و ظواهر ما نیست، بلکه تفاوت ما در تجارب متفاوت و سیناپسهای متفاوت ایجاد شده در مغز ماست. این سیناپسها در طول هشت سال به حداکثر میزان خود میرسد و در طول ۱۱ و ۱۲ سالگی هرسی در سیناپسها انجام میشود و آنچه بیشتر تجربه شده است برای ما میماند. اگر همیشه به من عشق ورزیدهاند من کسی هستم که کاملاً محبت میکنم. سیناپسهایی که تجارب زیادی داشتند میماند و هر آنچه تعداد آن کم بود در این هرس از بین میرود. اینکه من میخواهم دروغگو باشم یا جانی یا کسی که عشق میورزد یا هر کس دیگری، «من» ی خواهد بود که باقی میماند. سیناپس من را ساخته است. اگر میخواهیم نوجوانانمان که در مرحله بلوغ فرآیند بلوغ طبیعی را طی میکنند رفتارهای متناسب با سن خود داشته باشند باید در هشت سال اول روی آنها بهدرستی کار کرد.
سن بلوغ در دنیا پایین آمده است
کریمزاده: طبق آمارها در ۸۰ تا ۹۰ درصد بلوغ زودرس به عوامل وراثتی، تغذیه و بعد محیط برمیگردد. بلوغ زودرس یک پدیده است و یک بحران نیست؛ پدیدهای که باید آن را مدیریت کنیم. اگر احیاناً سن بلوغ پایین آمده یک پدیده است که در دنیا رخ داده است. سن بلوغ در دنیا پایین آمده است و مدیریت این پدیده و حساس کردن خانوادهها نسبت به بلوغ زودرس پیامدی دارد. این پیامد شاید کوچک باشد ما یک ناهمگنی در ابعاد بلوغ داریم و شاید این کمترین توجه را به خود جلب کرده است. ما توجه به بلوغ عاطفی و شناختی و هیجانی را در خانوادهها نمیبینیم. آنقدر که نگران فیزیک بدن کودک هستند به این مسائل توجه ندارند. من بهعنوان مدیر گروه پیش از دبستان همیشه این دغدغه را دارم که دورهای طلایی را رها کردهایم.
شش سال اول زندگی کودکان را رها کردهایم
من عقیده دارم ۶ سال اول ۹۰% رشد مغز اتفاق میافتد و اکثر مهارتها باید در آن سالها شکل بگیرد و ما آنها را رها کردهایم. جنبههای شخصیت کودک یا در خانواده شکل میگیرد یا متأثر از رسانه یا نظام آموزشی ماست و ما در هر سه بُعد میلنگیم. خانوادههای ما الگوی مناسبی برای رشد روانی و عاطفی فرزندان خود ارائه نمیدهند و ما در این زمینه مشکلات زیادی داریم. حتی خانوادهها به بخشی از مسئله که بهعنوان محیط و تغذیه مطرح است نیز نظارت نمیکنند. بچهها دچار سوءتغذیه هستند نه ضعف تغذیه یا کجسلیقگی و شلختگی در تغذیه، اما این یک بُعد ماجرا است. رسانههای ما در این زمینه چه کاری انجام میدهند؟ چه کمکی میکنند؟ ما به سراغ فضای مجازی و اینترنت و ماهواره رفتیم ولی چرا چنین اتفاقی افتاد؟ صداوسیمای ما چه کرد که نسبت به ماهواره این همه اقبال بهوجود آمد؟ آموزشوپرورش ما چه کاری انجام داد و چه آموزشهایی را بهمنظور آشنایی خانوادهها با انواع ابعاد رشد فرزندان ارائه داد؟ همینطور قوانین ما در این زمینه چه کاری کردهاند؟ در هیچ کجای دنیا به این راحتی گوشی و تبلت در اختیار فرزندان قرار نمیگیرد.
هنوز کتابی برای آموزش مسائل جنسی تدوین نشده است
این مسائل اهمیت دارد ولی نباید آنها را برای پیشگیری از بلوغ زودرس مطرح کنیم، بلکه باید بهعنوان یک معضل مطرح کنیم. حتی قوانینی وجود دارد که در محیطهایی مثل مدرسه و کتابخانه و حتی در خانواده، کودکی فیلمهای پورن ببیند قوانینی برای محاکمه هر سه وجود دارد. ولی نظارت ما به چه شکلی بود؟ این فضاها به حدی افسارگسیخته و بدون نظارت در اختیار کودکان و خانوادهها قرار گرفته است که به یک معضل تبدیل شده است. آنچه باید نگران آن باشیم بلوغ عاطفی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی است. توهمات و تابوهای موجود در خانوادههای ما در آموزش و پرورش ما نیز وجود دارد. در طی این همه سال، هنوز چند کتاب برای آموزش مسائل جنسی تدوین نشده است. در حقیقت بحران واقعی این موارد است.
ایرناپلاس: شیوه برخورد جامعه با کودکان چگونه باید باشد تا پدیده بلوغ زودرس مشکلساز نباشد و ما با این موضوع روبهرو نشویم؟ وقتی خانواده ما آموزش ندیده است این خلأ چگونه پر میشود؟
ذکایی: بلوغ زودرس به هر حال هست و انتظار میرود ابعاد جدیدی داشته باشد، ولی گفته شد که باید بهجای هراس از این پدیده به این سمت برویم که فرزندانمان را خوب درک کنیم و مواجهه آنها را با این دنیای پیچیده و پرخطر به سمت داشتن زندگی امن و سلامت هدایت نکردهایم. بحران بیشتر در فهم معنا و منطق عمل ما است. در مورد دلایل ایجاد این وضعیت یک بحث خانواده است.
بحران بیشتر در فهم معنا و منطق عمل ماست
خانوادههای ما کوچک شدهاند و این کوچک شدن روی اقتصاد عاطفی پدر و مادر در مدیریت و رسیدگی به فرزندان تأثیر گذاشته است. رفاه و دموکراسی بیشتری که امروز در خانوادهها است خود به خود ظرفیت شناختی بچهها را افزایش داده است. من گاهی از آن به اجتماعی شدن دو طرفه یاد میکنم. قبلاً خانوادهها به بچهها یاد میدادند ولی امروز پدران و مادران انتظار دارند که بچهها به آنها یاد بدهند که چگونه برنامهای را نصب کنند و اتفاقاتی از این دست. این خبر خوبی است و شاید بتوان در این مورد گفتوگویی ایجاد کرد. این فضا سوی مثبتی دارد، مهارتهای حرکتی را بالا برده است، تخیلات آنها را بالابرده و امکان آموزش از راه دور و برابری و دموکراسی آموزشی را ایجاد کرده است. امکان استفاده از لابراتوار، سفر و گردش به شیوه مجاز فراهم آمده است. اما ما از این امکانات بهدرستی استفاده نمیکنیم و این بحثی دیگر است.
کودکی بهمثابه بازار
بازیهای مجازی شیوهای برای آموزش جغرافیا، تاریخ و مردمشناسی و… است اما ما از آنها بهدرستی استفاده نمیکنیم. امروز ما شاهد ظهور کودکی بهمثابه یک بازار هستیم. کودکان به یک بازار بالقوه و سودآور تبدیل شدهاند. بخش زیادی از سرمایهگذاری خانوادههای طبقه متوسط تأمین نیازهای گوناگون کودکان است و این مسئله آثاری روی معنای جدید کودکی و بلوغ دارد. فرهنگ دیزنی نوع خوشخیمی بود که ما در معرض آن قرار داشتیم؛ که فروختن جنس و کالا در قالب نمایش معصومیت و زیبایی بود. اما این بخش فرهنگی و اجتماعی عوض شده است. خانواده در راستای این تحولات تغییر کرده است. لازم است بخشی از این واقعیات را به رسمیت بشناسیم. البته باید در جاهایی فیلترینگ باشد. کشورهای لیبرال نیز سالها از این جهت دغدغه داشتند تا این موارد بهسادگی در دسترس نباشد. ارتقای آگاهی و سواد رسانهای خانوادهها میتواند در مواجهه و مدیریت این مسائل که بخشی نامعقول هستند تأثیرگذار باشد.
باید بپذیریم، باور کنیم، حساس و کنجکاو باشیم که تغییر در کودکی و پیدا شدن ابعاد تازهای برای بلوغ زودرس الزاماً آثاری بر دختر بودن و پسر بودن در امروز میگذارد. آنچه ما بهعنوان کودکی جدید و به تعبیری بحران جدید این گروه میشناسیم و آن را تخفیف دادیم و گفتیم بحران نیست، فضایی انباشته از نیازها و تفاوتهای نسلی و اجتماعی و فرهنگی و زیستی است، عملاً حاصل سهم تمام این گروههاست. نباید این مقوله را ساده کرد.
ایرناپلاس: پس شما بر ساده نبودن این موضوع تأکید دارید.
بله کودکی حتماً پیچیده شده است و بلوغ نیز حتماً ابعاد پیچیدهای پیدا کرده است.
ایرناپلاس: در مورد این کلید واژه «اقتصاد عاطفی» که مطرح کردید، بیشتر توضیح میدهید؟
این تعبیری است که خانم «سارا احمد» محقق انگلیسی از آن استفاده میکند. عواطف از جهتی بحث روانشناسی است و از جهتی دیگر اجتماعی و جامعه شناختی است. عواطف عملاً سازنده هویت ما هستند و زیستن در هر میدانی نیاز به توازنی از حضور یا عدم حضور و میزان مشخصی مثل منوی غذایی دارد. باید از هر جزئی به میزان مشخصی داشت و مصرف کرد. این عواطف برهم خوردگی و اغتشاشی در ساختار خود در سطوح کلان به تناسب تحولات اجتماعی و نسلی و تکنولوژی دارند. در جامعه ما ساختار این عواطف به هم ریخته است و دچار آشفتگی شده است. یکی از بازیگران این اغتشاشات، فضای تکنولوژی و رسانهای است. بنابراین اینکه ما آماده باشیم و بتوانیم این توازن را به کودک برگردانیم که بتواند خشم را مدیریت کند و اعتماد خود را شکل بدهد میتواند این بههمخوردگی اقتصاد عاطفی را اصلاح کند.
ایرناپلاس: وقتی بهطور آکادمیک این مسئله را مورد بحث قرار میدهیم مخاطب عام نیاز دارد مرحله a تا b را بهطور مشخص بداند. آقای کلانتری با توجه به پستها و مسئولیتهای شما در وزارت بهداشت، برای مدیریت بلوغ زودرس چه پیشنهاداتی دارید؟ سهم خانواده چقدر است؟ سهم آموزش و پرورش و دولت چقدر است؟
کلانتری: میگویند پدران و مادران قدیمی سواد چندانی نداشتند ولی محصول آنها بهتر بود. این حرف درست است، ولی سابقاً با گسترده بودن خانواده مشکلات را حل کرده بودیم. در چنان خانوادههایی، بچهها در کنار هم مهد کودکی ساخته بودند و با بازی کردن در کنار هم همه چیز بهدرستی پیش میرفت. اما امروز خانوادهها یک فرزند دارند و پدر و مادر سر کار میروند و والدینی در کار نیست و عمدتاً رابطه خدمتگزاری در جریان است. یعنی پدر و مادر کلفتی و نوکری بچهها را برعهده دارند و در این شیوه فرزندپروری هیچ مزیتی وجود ندارد.
زیر دو سال دیدن هرگونه اسکرین ممنوع است
بدترین کار این است که یک کودک را بر اساس عقل خود (بزرگسال) بزرگ کنید. خواستههای یک بچه ۱۸ ماهه بر اساس تجربه ۱۸ ماه زندگی است و یک مادر ۳۰ ساله باید کل عقل خود را پشت پردهای بگذارد و با عقل یک بچه ۱۸ ماهه حرکت کند. در زیر دو سال، دیدن هرگونه اسکرین چه تبلت و چه گوشی و چه تلویزیون ممنوع است، اما آیا امروز چنین است؟ ما پدری و مادری کردن را به تجربه در سنت بلد بودیم. خانوادهها مجموعهای از این تجارب را در اختیار فرزندان خود میگذاشتند تا آنها نیز فرزندان خود را بار بیاورند. امروز این انتقال تجربه قطع شده است و جوانان نیز خود چیزی بلد نیستند. آموزشوپرورش در ۱۲ سال تحصیل و دانشگاهها در دوران تحصیلات تکمیلی کمترین مهارت زندگی را به جوانان یاد نمیدهند. کجای جهان ۱۲ سال انسانی را برای آموزش در اختیار شما قرار میدهند و در انتها موجودی فاقد هرگونه مهارت بیرون میآید.
کوچک شدن خانواده و تکنولوژی غیرکنترل شده
یکی از مهمترین مشکلات ما امروز دستیابی آسان به تکنولوژی است، اما بسیار غلط عمل میشود. نکته بعدی کوچک شدن خانوادهها و عدم توانمندی پدر و مادرهای جوان است. اگر میخواهیم کشور را اصلاح کنیم باید روی این بچهها سرمایهگذاری کنیم. ما نمیتوانیم بعد از سفت شدن این شاخهها، ریشه را اصلاح کنیم.
۲۸ سازمان متولی آموزش در دوران کودکی هستند!
کریمزاده: یکی از مواردی که باید در خانوادهها به آن بپردازیم نقش پدر است. در جامعه امروز نقش پدر در تربیت فرزند کمرنگ شده است. مردان به نانآور تبدیل شدهاند و کمترین تعامل را با فرزندان خود دارند. حذف نقش پدر یکی از چیزهایی است که باید بیشتر به آن پرداخت. بهطور استاندارد پدر و مادر باید در روز ۲۰ دقیقه با فرزندان خود بازی کنند. عرض ارتباط اهمیت چندانی ندارد، ولی عمق رابطه بسیار مهم است. اگر حتی دو ساعت در منزل هستید برای این دو ساعت طوری برنامهریزی کنید که برای بخشی از آن در اختیار فرزندان باشید. بحث مهم دیگر سواد خانواده است. منظور سواد اجتماعی و هیجانی است.
خانواده باید در این خصوص توانمند شود و به دوران کودکی توجه کند. بستر تمام حوزههای رشد در خانواده است. اگر خانواده را تأمین کنیم و ارتقا بدهیم، این پیشگیری بهتر از مداخله خواهد بود. در این صورت قطعاً معضلاتی که این بچهها به مدرسه میبرند، کمتر است. اگر سیستم آموزشوپرورش آنجا توانمند بود درصدی از مشکلات که به مدرسه رسیده است آنجا حل میشود. امروز ما در حوزه آموزش کودکان برنامهای واحد و یکپارچه نداریم. در کشور ما نزدیک به ۲۸ سازمان متولی آموزش در دوران کودکی هستند که در هیچ کجای دنیا چنین بینظمی دیده نمیشود. در بسیاری از کشورها آموزش کلاً به شهرداریها واگذار شده است و از زمانی که کودکان وارد پیش دبستان میشود او را پوشش میدهند و اوقات فراغت آنها را برنامهریزی میکنند تا وارد دانشگاه شوند.
طراحی شبکههایی مخصوص به کودکان
امروز جنگهای بین متولیان امر باعث شده است از این دوره طلایی غفلت کنیم. باید مربیان و معلمان خود را تربیت کنیم. محتواها و ساختارهایی تدوین شود تا بچهها با مسائل و مطالب آشنا شوند و خلأها پر شود تا بتوانند در صورت عدم دانش خانواده، وارد حل مسائل دانشآموزان شوند. وزارت ارتباطات سامانهای را تحت عنوان خدمات فضای مجازی برای کودکان تنظیم میکند؛ این بسیار خوب است. در بسیاری از کشورها سیمکارتهایی در اختیار کودکان قرار میگیرد که خانواده آن را با مدیریت میکند. خانواده میتواند نظارت داشته باشد. طراحی شبکههایی مخصوص به کودکان بسیار خوب است. اگر بحرانی وجود دارد قطعاً در این حوزه است. اگر فرهنگ آن را داشته باشیم توسعه و فناوری میتواند مورد استفاده مفید قرار بگیرد. رسانه باید در این بُعد تقویت و نظارت بیشتر شود. این مسائل میتواند بحرانهای اجتماعی و بحرانهای عاطفی را کاهش دهد.
ذکایی: ما باید تعادل را برقرار کنیم. سردرگمیهایی در نگاه به فرزند و الگوهای فرزندپروری وجود دارد. در اهمیت آموزش و جامعهپذیری سالم کودکان هیچ تردیدی نیست. ما به تناسب وضعیتی که با آن روبهرو شدهایم، یا کودک را آزاد گذاشتهایم و استقلال زیادی به او دادهایم یا سعی کردهایم با کنترل افراطی اتفاقاتی را رقم بزنیم یا جلوی برخی اتفاقات را که دوست نداریم رقم نخورد، بگیریم. اما واقعیت این است که بچههای ما نمیدانند زندگی کردن در این جامعه چه اقتضائاتی دارد. همچنان بر مدار آرزوها و سلایق و عاداتی که با آنها مأنوس هستیم میگردیم. کسانی که تمکن دارند توصیه میکنند فرزندانشان به خارج از کشور بروند و حتی مد شده است همانجا متولد شوند تا ویزای آن کشور را داشته باشند و خانوادههایی که لنگ معاش هستند، بچه را بدون توجه به امنیت در محله رها میکنند تا سرگرم باشند و در پی آن، انواع مشکلات ریز و درشت پدید خواهد آمد.
مهمترین مسئله؛ آموزش سرمایههای انسانی
ما مهمترین مسئله را که آموزش سرمایههای انسانی است رها کردهایم. نباید از بلوغ هراسان باشیم و از این دوران غولی بسازیم و اتفاقات رخ داده را یکسره جنسی بدانیم. بلوغ پدیدهای چند لایه است و باید ریشههای آن را در گذر از کودکی و اجتماعی شدن دانست.
نظر شما