به نظر میرسد چند سالی است که به لطف رسانهها و اینترنت و البته خشکسالیهای گسترده با این حقیقت عجیب آشنا شدهایم که حداقل در ایران، سهم اصلی و اعظم مصرف آب نه در مصارف خانگی و حتی صنعتی بلکه در بخش کشاورزی بوده است و نمیدانستیم!
این موضوع البته هرگز از اهمیت صرفه جویی آب در مصارف شرب و شستوشو، صنعت و تولید نمی کاهد و اصلا به این معنا نیست که الگوی مصارف خانگی و صنعتی در شهرها صحیح است و نیاز به اصلاح ندارد؛ بلکه ماجرا درباره حجمی بسیار بزرگ از مصرف آب در حوزه کشاورزی است؛ یعنی در فرآیند تولید همین محصولاتی که روزانه مصرف می کنیم اعم از هندوانه و میوه های آب بر تا سبزیجات، گندم، برنج و حبوبات و خیار و گوجه و ... .
در یک تقسیمبندی کلی حجم آبهای هر کشور در سه حوزه مصارف خانگی (شرب و شست و شو)، مصارف صنعتی و کشاورزی استفاده می شوند اما قبل از آنکه به میزان درصد سهم کشاورزی از مصرف آب بپردازیم، بد نیست نگاهی کنیم به حجم تقریبی آب های کشور اعم از سطحی و زیرزمینی.
با اینکه همواره اختلاف های آماری معناداری درباره میزان واقعی موجودی کل آب کشور وجود دارد، بهتازگی یکی از مدیران مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران گفته منابع آب تجدیدپذیر داخلی حدود ۱۱۰ میلیارد مترمکعب و میزان ورودی از کشورهای مجاور حدود ۴ میلیارد مترمکعب است؛ به عبارت دیگر میزان آب تجدیدپذیر کشور ۱۱۴ میلیارد مترکعب است و از این میزان حدود ۹۸ میلیارد مترمکعب برداشت و برای مصارف مختلف استفاده می شود.
از سویی در یک اختلافنظر قدیمی میان مدیران وزارتخانه های نیرو و جهاد کشاورزی سهم این بخش در مصرف آب کشور از ۷۰ تا ۹۰ درصد متفاوت است؛ در واقع کشاورزی ها سهم مصرف را کمتر و گاه حتی ۶۰ درصد می دانند.
در این میان مرکز ملی مطالعات راهبری کشاورزی به عنوان یک مرکز غیردولتی معتقد است از کل آبهای کشور حدود ۸۷ میلیارد مترمکعب برای مصارف کشاورزی برداشت می شود که از این میزان ۴۰ میلیارد متر مکعب از آبهای سطحی و ۴۸ میلیارد متر مکعب دیگر برداشت از آب زیرزمینی است.
به این ترتیب حتی اگر بخش کشاورزی در ایران همان رقم حداقلی ۷۰ درصدی را از منابع آبی مصرف کند، متوجه میزان حیرت آور آن یعنی سالانه نزدیک به ۹۰ میلیارد متر مکعب میشویم! این یعنی برخی از میوه های معمولی مانند سبزی و صیفی جات یا شکری که بعضی اقلام آن به نرخ ارزان به دست ما می رسد، به قیمت نابودی منابع آبی ایران تولید میشود و در واقع سالهاست که در غفلتی همگانی بیشترین میزان منابع آبی ارزشمند کشور را می بلعند.
اما چند مشکل عمده شامل مدیریت، روش، الگوی کشت، فرسایش خاک، اتلاف آب و ... در حوزه کشاورزی و دامداری نیاز به تجدیدنظر اساسی و اورژانسی دارد تا شاید بتوان در آیندهای نزدیک کشور را از فاجعه کم آبی یا به عبارت دقیق تر بی آبی نجات داد؛ البته امر این به شرطی است که الگوی مصارف خانگی و صنعتی نیز به نحوی عاجل دگرگون شود و خشکسالیهای شدیدتر از امسال رخ ندهد؛ خشکسالی که علیاکبر محرابیان وزیر نیرو چند روز پیش درباره آن گفته بود: «در یک خشکسالی بسیار سخت در کشور به سر میبریم و براساس آمار و گزارشها در ۵۲ سال گذشته این خشکسالی بیسابقه بوده است».
نخستین معضل کنونی، الگوی کشت غلط و اصرار عجیب به ادامه آن در سالهای اخیر است؛ در یک تعریف ساده، الگوی کشت، نقشه راهی است که نشان میدهد با توجه به منابع آبی، خاکی، انسانی و ... موجود، کدام یک از محصولات کشاورزی را کجا و به چه مقدار و در چه مدتی از زمان تولید کنیم.
بی توجهی به الگوی کشت علاوه بر فرسایش خاک باعث هدررفت یا در واقع حراج به آب به عنوان مهمترین ماده حیاتی کشور است. برای تعیین و ترویج الگوی کشت باید محصولات متناسب با اقلیم هر استان و با توجه به منابع خاکی، انسانی و آبی آن منطقه تولید شود.
با توجه به موضوع بخش نخست این یادداشت، عمده هدف از اصلاح یا تغییر الگوی کشت، معطوف به مصرف آب محصول کشاورزی است.
برای نمونه بد نیست بدانیم خربزه و هندوانه در شمار محصولات پر مصرفی هستند که برای تولید هر کدام به طور متوسط بین ۲۳۰ تا ۲۵۰ لیتر آب مصرف میشود و تولید هر کیلو خیار یا کدو نیز نیازمند ۲۴۰ لیتر آب است و برای تولید هر کیلو کاهو یا کلم باید ۲۰۰ لیتر آب استفاده کرد.
اما درباره آب مورد نیاز تولید برخی دیگر از محصولات کشاورزی از جمله گوشت، پنیر و برنج رقم آب مصرفی بسیار بالاتر و در حدی باورنکردنی است؛ مثلا به ازای تولید هرکیلوگرم گوشت گوساله ۱۵ هزار و ۵۰۰ لیتر، هر کیلوگرم پنیر پنج هزار لیتر، هر یک کیلوگرم مرغ ۳ هزار و ۹۰۰ لیتر و برای تولید هر کیلو برنج ۳ هزار و ۴۰۰ لیتر آب مصرف میشود.
نکته مهم آنکه با وجود پدیداری آثار و علائم جدی و خطرناک خشکسالی ها در کشوز حداقل از دو دهه قبل تا کنون نه تنها اقدام موثر و فراگیری برای اصلاح الگوی کشت صورت نگرفته، بلکه کشت و عرضه همه این اقلام آب بر در هر نقطه از ایران همچنان ادامه دارد و به وفور در دسترس مصرفکنندگان قرار میگیرد.
به عنوان نمونه، محصول پرمصرفی مانند برنج که مدتهاست روی کاغذ باید فقط در دو داستان گیلان و مازندران کشت شود، در ۱۷ استان کاشت، برداشت و مصرف می شود و همینگونه است تولیدات دیگری مانند نیشکر در خوزستان، برنج در استان فارس، پرورش دام در استانهای خشک و انبوه میوه ها و محصولاتی که برای تولیدشان باید سالانه میلیاردها مترمکعب آب زیرزمینی و روزمینی را مصرف کرد.
الگوی کشت برای اصلاح نیازمند یک برنامه ریزی فوری همراه با تدوین قانونی منسجم، علمی و مدون، اجرای قاطع و در نهایت برخورد با متخلفان است؛ این نخستین قدم در راه نجات آب، حیات و ماندگاری ایران ماست.