به گزارش ایرناپلاس، وجه دراماتیک بودن واقعه عاشورا به اندازهای برجسته و پررنگ است که همه شاخههای هنری اعم از نمایشی، موسیقی، سینما و حتی تجسمی به آن پرداختهاند و شاید در میان آثار شاخص هر یک از این رشتهها، میتوان آثاری با مضمون کربلا، امام حسین(ع) و عاشورا پیدا کرد.
نقاشی قهوهخانهای شیوهای از نقاشی ایرانی محسوب میشود که پرداختن به واقعه کربلا به عنوان یکی از بخشهای اصلی آن به شمار میرود؛ تا جایی که در تعریف آن آمده است: این نقاشی، نقاشی روایی رنگ روغنی با درونمایههای رزمی، مذهبی و بزمی است که گفته میشود شاهنامه فردوسی در شکلگیری آن تأثیر بهسزایی داشته است.
از آنجا که واقعه عاشورا به لحاظ فرهنگی، آثار عمیقی بر فرهنگ ما برجا گذاشته است، نقاشیهای قهوهخانهای با مفاهیم کربلا و نقالیهایش هم به نوعی جزو فرهنگ ما ایرانیان شده است. هر چند که این فرهنگ و هنر رو به فراموشی و کمرنگ شدن است و دیگر در هیچ جایی شاهد چنین آثاری نیستیم.
در همین رابطه با احمد میرزازاده نقاش نوگرای قهوهخانهای به گفتوگو پرداختیم. از او درباره به کارگیری اقداماتی برای جلوگیری از فراموش شدن این نوع سبک نقاشی و همچنین درباره نتایجی که این آثار در شناسایی واقعه کربلا داشته است، پرسیدیدم.
هم دوره بودن نقاشیهای قهوهخانهای و پردههای درویشی
میرزازاده درباره خاستگاه نقاشی قهوهخانهای در روایتهای مذهبی و چگونگی ورود این رشته هنری به کشور، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: ریشه نقاشی قهوهخانهای به گذشتههای بسیار دور بازمیگردد. نقاشی قهوهخانهای تحت تاثیر نقاشی قاجار و قبلترش یعنی زندیه بوده، همچنین از کتابهای چاپ سنگی هم تاثیر گرفته است.
البته نوع شمایلنگاری که در قهوهخانهها وجود دارد، تحت تاثیر هنر مذهبی اروپا بوده و آن هاله نوری که دور سر اولیاء و انبیاء میبینید از نقوش کلیساها استخراج شده و وارد این نقاشی شده است.
وی افزود: تکنیک نقاشی قهوهخانهای که رنگ روغن است در ابتدا برای ما نبوده و این نوع نقاشی از دوران صفویه وارد هنر ما شده است. البته همزمان با نقاشی قهوهخانهای، پردههای درویشی داشتهایم که مضامین مذهبی داشتهاند و به نوعی میتوان گفت که داستانها به شکل روایت روی پردهها تصویر میشد و شخصی به نام پردهخوان در گذرگاه و میادین و گاهی در تکیهها شروع به پردهخوانی و نقل این روایاتها میکرده و اگر هم مناسبتی بود مردم کوچهبازار در آن زمان میایستادند و به آن گوش میدادند.
به گفته او، زمانی که داستانسرایی همراه با تصویر باشد، به برنامهای مانند سینما شبیه میشود که قرار گرفتن صدا و تصویر در کنار یکدیگر میتواند برای مخاطب جذاب باشد.
تاسیس موزه نقاشیهای قهوهخانهای و عاشورایی
امروزه نقاشی قهوهخانهای برای بسیاری بویژه نوجوانان و جوانان ناشناخته است. به این دلیل که جایی ندیده و با آن مواجه نشدهاند. شاید در برخی از سریالها، فیلمها یا مستندها به آن اشاره شده باشد. اما نمیتوان این را انکار کرد که نقاشی قهوهخانهای جز برای دوستداران و طرفدارانش، رو به فراموشی است.
میرزازاده در اینباره و درباره اقداماتی که برای جلوگیری از فراموشی این هنر باید انجام داد، گفت: نقاشی قهوهخانهایی به نوعی در حال فراموشی است. پیشنهاد من این است که مدیریت فرهنگی کشور - وزارت فرهنگ و ارشاد یا سازمان میراث فرهنگی - ابتدا موزهای با عنوان موزه نقاشیهای قهوهخانهای و آثار دیگر که با نقاشی قهوهخانهای مرتبط است یا حتی موزه عاشورا که یک بخشش به نقاشیهای قهوهخانهای اختصاص یابد، تاسیس کنند و در این زمینه نشستها، سمینارها و نمایشگاههایی برپا شود.
وی ادامه داد: اتفاقا چند نمایشگاه قهوهخانهای به مناسبت محرم و عاشورا گردآوری کردهام که برای علاقهمندان، پژوهشگران و دانشجویان، همنشینی تعدادی از آثاری که از مجموعههای مختلف دولتی و خصوصی جمعآوری شده، بسیار جذاب بود. باید چنین اتفاقاتی تکرار شود تا صاحب یک موزه شویم که میتواند موزه نقاشیهای قهوهخانهای یا عامیانه باشد.
این نقاش درباره سرنوشت این شاخه هنری در کشور و جایگاه آن افزود: اوج نقاشی قهوهخانهای اواخر دوره قاجار و پهلوی اول بوده است و در زمان پهلوی دوم با آمدن رسانههایی مانند رادیو، تلویزیون و سینما جایگاه خود را از دست داد. امروز میبینیم که توجه مخاطب به این نوع از هنر که ما به آن هنرهای قهوهخانهای میگوییم و عدهای حتی تعزیه را هم در این ژانر قرار میدهند، کم شده و متاسفانه شاید بتوان گفت که این هنر موزهنشین شده است.
استفاده از نقاشیهای قهوهخانهای در یک مکتب نوگرا
وی افزود: به اعتقاد من میتوان در مناسبتهای مختلف از نقاشیهای قهوهخانهای بهره ببریم و دوباره این هنر را بازخوانی و احیاء کنیم.
میرزازاده اضافهکرد: نقاشی قهوهخانهای را میتوان به نمایش ایرانی پیوند داد. چون پردهخوانی و نقالی به نوعی تئاتر تکنفره و نمایش ایرانی است که احیایش میتواند برای مخاطب امروز جذاب باشد. نکته بسیار مهم که باید به آن توجه کرد اینکه از هنرهای قدیمی و هنرهایی که در گذشته وجود داشته است، میتوان در دنیای مدرن امروز هم استفاده کرد.
برای مثال میبینیم که مکتب نوگرای ایران به نام مکتب سقاخانه از نقاشیهای قهوهخانهای، کتابآراییها و از هنرهای گذشته به درستی استفاده کرده است و آن را در آثار افرادی مانند صادق تبریزی، پرویز تناولی و حتی حسین زندهرودی میبینیم.
این نقاش ادامه داد: حتی افراد دیگری که خارج از این مکتب بودهاند مانند پرویز کلانتری یا علیاکبر صادقی از نقاشیهای قهوهخانهای استفاده کردهاند و از بخش مذهبی آن در آثار خود استفاده و آثار مدرنی خلق کردهاند. این اتفاق، نوید بخش این است که ما از گذشته میتوانیم برای دنیای امروز و معاصر بهرهمند شویم و از این سرچشمههای بیپایان استفاده کنیم.
مفتخر بودن قهوهخانهها به نقاشیهای مذهبی
میرزازاده درباره آثار نقاشی قهوهخانهای در شناساندن واقعه عاشورا به مخاطبان بیان کرد: نقاشی قهوهخانهای در گذشته و البته تا این اواخر به مخاطب کمک زیادی میکرد که بتواند روایتها را بهتر ببیند و بشناسد. حال اگر بخواهیم بخشبندی کنیم، در نقاشی قهوهخانهای سه ژانر وجود دارد؛ یک بخش دینی و مذهبی، بخش دوم شاهنامهای و سوم فرهنگ عامه. در هر کدام از این سه بخش که گاهی با پردهخوانی و نقالی پیوند خورده است با انواع خاصی از تصویرسازیها مواجه میشویم.
وی افزود: اگر نگاه کنیم میبینیم نقاش در نقاشی قهوهخانهای نام شخصیتها را پایین کارکتر مینویسد و هر فردی به راحتی و با نگاه کردن تابلو میتواند شخصیتها را بشناسد و تنها کافی است یکبار آن داستان را شنیده باشد. به همین دلیل به راحتی با تداعی این داستان، شخصیتها را شناسایی میکند.
بنابراین میتوان گفت تاثیر این نقاشیها در بازخوانی و روایات عاشورا و حادثه کربلا بسیار موثر و مفید بوده است و در گذشته بسیاری از تکایا و حسینهها به داشتن نقاشیهای قهوهخانهای مفتخر بودهاند. هر مکانی که این شمایلها و نقاشیها را بیشتر داشت، بین مردم با استقبال بیشتری مواجه میشد و بسیاری از مردم به دلیل بار تصویری سنگینی که در آن محل وجود داشت، حضور پیدا میکردند.
این نقاش با تاکید بر آثار فرهنگ مذهبی نقاشیهای قهوهخانهای افزود: مسلما این نقاشی در دورهای که رونق زیادی داشت، مخاطبهای بسیاری را به سمت خود کشیده است. افرادی مانند کسبه، قهوهخانهداران و مردم کوچهبازار این نقاشیها را بسیار دوست داشتند و به نقاشان سفارش میدادند که این آثار را برای آنها بکشند. مثلا فلان قهوهچی میگفت که من را در تابلو نماز عاشورا جزء افرادی قرار بده که در صف اول است و وقتی که اشقیا به سمت امام حسین(ع) و یارانش تیر میزنند شمایل و چهرهشان در آنجا باشد.
وی افزود: با بررسی نقاشیهای قهوهخانهای در ابعاد مختلف، میبینیم که کارکردهای جالبی داشته است. از نگاه اسطورهشناسی، متوجه میشویم مردمی که در یک دوره تاریخی احتیاج به قهرمان و اسطوره داشتهاند از این نقاشی استفاده میکردند و نقاشها را تشویق میکردند که گاهی برخی از شخصیتها را وارد داستان و قصه کنند، حتی گاهی خود سفارشدهنده بخشی از یک تابلو بود.