تهران- ایرناپلاس- یک استاد اقتصاد معتقد است طی چند سال‌ گذشته به جای نابرابری درآمدها، کشور با یک کاهش رفاه همگانی مواجه بوده‌ و به‌نوعی همه با هم فقیرتر شده‌اند. به گفته علی مزیکی در بسیاری مواقع، وقتی رفاه همگانی افت می‌کند، همزمان توزیع درآمد بهتر می‌شود، چون همه با هم فقیرتر شده‌اند، در این زمان‌ها به جای توزیع رفاه، توزیع فقر صورت گرفته است.

بسیاری از اقتصاددانان معتقدند توزیع نقدینگی اقتصاد کشور بسیار نابرابر است و رشد بالای این شاخص را که طبق آمار بانک مرکزی در آذرماه ۱۳۹۸ نسبت به آذر سال قبل از خود ۲۵ درصد بوده، بیشتر از سمت سودهای بانکی می‌دانند. به بیان دیگر، در طی زمان، پول روی پول برخی حساب‌های کلان می‌رود، ولی در مقابل، کسانی که سرمایه‌ای ندارند، بازنده این حرکت زمانی می‌شوند و بدین شکل، شکاف میان فقیر و غنی بیشتر می‌شود.

از سوی دیگر، اقتصاد با تورم بالایی دست به گریبان است و این تورم خود عاملی بر تشدید این شکاف طبقاتی شده است. با وجود این تورم بالا، پیشنهادها برای رشد حقوق کارمندها حول ۱۵ درصد مطرح می‌شود و از سوی دیگر هم به نظر نمی‌رسد رشد دستمزدها بیشتر از این رقم باشد. اینها مسائلی است که ممکن است در سال جدید باعث رشد فاصله دهک‌های درآمدی شود؛ حتی برخی کارشناسان نسبت به آب رفتن طبقه متوسط جامعه هشدار داده‌اند.

توزیع نامتوازن قدرت خرید

علی مزیکی، عضو هیئت علمی مؤسسه نیاوران معتقد است در ایران طی چند سال گذشته بیشتر از اینکه توزیع نابرابر درآمد رخ داده باشد، با توزیع نامتوازن قدرت خرید روبه‌رو بوده‌ایم.

مزیکی در این خصوص به ایرناپلاس توضیح داد: موضوع رفاه چند لایه است: یک شاخص تولید ناخالص داخلی وجود دارد که به کوچک یا بزرگ شدن کل کیک مرتبط است. از سوی دیگر، مفهومی با عنوان توزیع درآمد داریم که به نحوه تقسیم این کیک برمی‌گردد و همین‌طور یک بحث فقر داریم که مربوط به کسانی می‌شود که توانمندی ندارند. وقتی در مورد توزیع به آمار نگاه می‌کنیم می‌بینیم توزیع درآمد و هزینه مردم بدتر نشده، چون وقتی قیمت بالا می‌رود، افراد بیشتر هزینه می‌کنند و ممکن است فاصله هزینه‌ها کمتر هم بشود.

وی با بیان اینکه توزیع هزینه و درآمد با توزیع قدرت خرید متفاوت است، گفت: ممکن است در شرایطی توزیع قدرت خرید مردم تغییر کرده باشد که البته این امر هم لزوماً بد نیست، چون ممکن است برخی از بالا به سمت پایین و بالعکس از پایین به بالا رفته باشند. اما در مورد فقر همیشه وقتی گفته می‌شود وضعیت اقتصادی بدتر شده، نتیجه گرفته می‌شود که فقر بیشتر شده است، در حالی که لزوماً چنین نیست و ممکن است برخی افراد فقیر به‌طور کل پیوندی با سیستم اقتصاد کشور نداشته باشند.

در این سالها به‌جای نابرابری، با کاهش رفاه همگانی مواجه بوده‌ایم

مزیکی با بیان اینکه منظور این است که همه این‌ شرایط ممکن است وجود داشته باشد، گفت: به نظر می‌رسد با توجه به شرایط موجود، همه این اتفاق‌ها بیفتد، یعنی هم توزیع نابرابر بوده، هم همه فقیرتر شده باشیم. ولی لزوماً این‌گونه نیست، چون تحولات فقر ناگهانی رخ نمی‌دهد. این مسئله بیشتر از رشد قیمت‌ها به زیرساخت‌های یک کشور ربط دارد، مانند مدارس، بیمارستان‌ها و سایر امکاناتی که خانوارها دارند. حالا با بالا رفتن قیمت‌ها فکر نمی‌کنم کسی که فقیر بوده، فقیرتر شود، هرچند اگر اندکی هم روی این گروه تأثیر بگذارد، با فشار زیادی همراه خواهد بود. بنابراین از نظر من طی این سال‌ها به‌جای نابرابری، ما با یک کاهش رفاه همگانی مواجه بوده‌ایم و به‌نوعی همه با هم فقیرتر شده‌ایم. باید در نظر داشته باشیم که در بسیاری مواقع، وقتی رفاه همگانی افت می‌کند، همزمان توزیع درآمد بهتر می‌شود، زیرا همه با هم فقیرتر شده‌اند. در این زمان‌ها به‌جای توزیع رفاه، توزیع فقر صورت گرفته است.

وی افزود: بنابراین توزیع درآمد مفهوم جدایی است. از نظر من اتفاقاتی که افتاده است ناظر بر بدتر شدن وضعیت رفاه همگانی است، نه اینکه وضعیت نابرابری بدتر شده باشد. به‌عنوان مثال، ما قبلاً می‌توانستیم با یک میلیون تومان مقدار معینی کالا از خارج کشور وارد کنیم، اما بعد از تورم برای همین مقدار کالا باید سه میلیون تومان پرداخت کنیم، بنابراین بحث جابه‌جایی ارزش نیست، بلکه آب رفتن اقتصاد است. حال در این مواقع بین یک سری گروه‌ها جابه‌جایی‌های طبقاتی رخ می‌دهد، اما در اینجا بیشتر بحث از دست رفتن پتانسیل‌ها است و اینکه ارزش دارایی‌های ما کاهش یافته است. پس قسمت عمده‌ای از این وضعیت مربوط به کاهش قدرت خرید جهانی ما است. کسانی که در شرایط تورمی دلار خریدند به این معنی نیست که الان ارزش دارایی‌شان بیشتر شده باشد، بلکه تنها توانسته‌اند دارایی خود را حفظ کنند. از سوی دیگر کسانی که این کار را نکردند، ارزش دارایی‌شان کاهش یافت، ولی این به معنای خوشبخت‌تر شدن گروه اول نیست. حالا این ممکن است تا حدی توزیع را هم به هم بزند، ولی در واقع همان توزیع فقر رخ داده است، چون توزیع قدرت خرید متفاوت شده است. یعنی عده‌ای که دلار و طلا خریدند، همان قدرت خرید خود را حفظ کرده‌اند، ولی این موضوع در مورد سایرین صادق نیست.

دو سناریوی تولیدی

از نظر این اقتصاددان، بهترین راهکار برای رشد قدرت خرید و حتی توزیع برابر، بزرگ شدن کیک اقتصاد است. وی در ادامه در مورد شاخص تولید ناخالص داخلی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های رفاهی جامعه و چشم‌انداز آن دو سناریو ارائه می‌دهد: در مورد شاخص GDP به‌طور کلی دو نوع سناریو در پیش‌رو داریم که هر کدام سناریوهای مختلفی را در بر دارند. اول اینکه روند کنونی ادامه پیدا کند که بر اساس آن می‌توان انتظار داشت شرایط از وضعیت کنونی بدتر شود. به‌عنوان مثال، در مقیاس خانوار وضعیت تا حدودی تحت تأثیر شرایط قبلی و پس‌اندازهای قبلی قرار دارد، همچنین در مقیاس دولت هم به همین طریق است. اما سناریوی دوم، با توجه به پتانسیل بالایی که اقتصاد ایران دارد و اثرگذاری آن از تصمیمات، به همان سرعتی که روند رشد رو به پایین را داشته، می‌تواند در صورت تغییر در تصمیمات و حرکت در جهت روند جهانی، با همان سرعت روند رشد رو به بالا را طی کند؛ کما اینکه طی دو سه سال اخیر این سرعت حرکت رو به پایین را مشاهده کرده‌ایم. تنها راه گشایش در این زمینه تغییر و انعطاف در سیاست‌های خارجی است.

پتانسیل بالای اقتصاد ایران

مزیکی در مورد میزان پیش‌بینی‌پذیری اقتصاد ایران در شرایط حاضر نیز توضیح داد: پیش‌بینی چشم‌انداز اقتصادی هر سال بر اساس معیارهای مختلفی انجام می‌شود. این پیش‌بینی در سطح کلان صورت می‌گیرد، اما جنبه‌ خردی هم دارد که گاهی می‌تواند یکی از این عوامل خرد بر کلیت یک اقتصاد اثرگذار باشد. در سطح کلان، مدل‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانند بر اساس روندهای سرمایه‌گذاری و نرخ بهره، پیش‌بینی انجام دهند که معمولاً سازمان‌های مختلف آن را انجام می‌دهند، مثل بانک جهانی که معمولاً از مدل‌های مختلفی برای کشورهای مختلف جهان استفاده می‌کند. ولی به این معنا نیست که لزوماً پیش‌بینی آنها اتفاق بیفتد. در مورد ایران می‌توان گفت که نمی‌توان با یک مدل ساده به‌راحتی پیش‌بینی انجام داد، زیرا پارامترهایی در مورد اقتصاد ایران در حال حاضر درگیرند که داده‌های گذشته نمی‌تواند گویای آن باشند. زیرا پیش‌بینی معمولاً بر اساس داده‌های گذشته انجام می‌شود. این پارامترها به‌راحتی نمی‌تواند متغیرهای مورد بررسی در مورد ایران را پیش‌بینی کنند. عمدتاً پارامترهای دخیل از جنس پارامترهایی هستند که تحت تأثیر نوع تفکرات و تصمیمات آنی افراد و رخدادهای خبری قرار می‌گیرند یا به عبارتی، تحت تأثیر عوامل برونزا هستند.

وی در همین رابطه افزود: این موضوع نشان می‌دهد، چنین اقتصادی در مسیر بهینه خود قرار نگرفته و اقتصاد پایداری نیست و از پتانسیل‌های خود دور است. به همین خاطر، خیلی راحت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و پیش‌بینی را مشکل می‌کند. به همین خاطر با پارامترهای موجود نمی‌توان وضعیت آن را پیش‌بینی کرد، بلکه فقط می‌توان یک برآورد از آن ارائه داد، زیرا عوامل اثرگذار بر آن شدیداً ناپایدارند. هرچند اقتصادهای با رشد منفی با شرایط ایران پتانسیل حرکت رو به بالا را دارند، زیرا همان‌طور که یک تصمیم یا خبر می‌تواند رشد آن را منفی کند، همین‌طور می‌تواند شرایط عکس را هم برای آن ایجاد کند. هرچند بر اساس نظر بسیاری، با شرایط کنونی نمی‌توان انتظار تغییر داشت و حتی به نظر می‌رسد دولت و حتی مردم برای شرایط سخت‌تر برنامه‌ریزی کرده باشند. با این حال، انتظار بهبود غیرعاقلانه نیست، برای اینکه این اقتصاد پتانسیل‌هایی دارد و شاید بهتر باشد حاکمیت تغییری در رویکرد خود ایجاد کند.