تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۵

تهران- ایرناپلاس- نمایش «دالیز» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی نوری، از هنرجویان نسل دوم مکتب تهران در سالن مکتب تهران از پنجم بهمن روی صحنه رفته است.

۱/ «در بطن تمام چیزها، هراس‌انگیزترین و پنهان‌ترین نیروها مستتر است. یک حضور که نه انسان است و نه حیوان، نه زنده است و نه مرده، اما همه‌چیزها را در خود دارد، به شکل تمام چیزهاست، اما از تمام اشکال تهی است.» آرتور مکن

۲/ نمایش «دالیز» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی نوری، از هنرجویان نسل دوم مکتب تهران و با بازی و همراهی گروهی دیگر از هنرجویان نسل دوم در سالن مکتب تهران از پنجم بهمن روی صحنه رفته است. مرتضی نوری دانش‌آموخته فلسفه و استاد دانشگاه شهید بهشتی است. «پدیدارشناسی هنر» از جمله رویکردهای پژوهشی اوست.

مرتضی نوری نمایش «دالیز» را در سبک ابزورد نوشته و کارگردانی کرده است. همچنین می‌توان به خاطر سادگی دکور، صحنه و لباس، این کار را در دسته «تئاتر بی‌پیرایه» قرار داد. بن‌مایه‌های فلسفی و همچنین سبک ابزوردِ کار، باعث می‌شود سخن گفتن از آن ساده نباشد.


۳/ دالیز، کلمه‌ای فارسی است. دالیج، دلیجز، دهلیز، دالان؛ محلی میانه خانه و در کوچه. دهلیز که مابین دو در باشد. کریدور.

۴/ دالیز؛ همچنین عنوانِ یکی از بازی‌های محبوب رقابتی و فکری در جهان است. نمونه‌ای درخشان از بازی‌های استراتژیک، با تعداد قوانینِ کم، سادگیِ هوشمندانه در طراحی و استراتژی‌های دفاعی و تهاجمی متنوع. مهره‌ خود را در راه رسیدن به نقطه‌ هدف هدایت کنید، بازیکنی که زودتر مهره خود را به سمت دیگر صفحه برساند، برنده است. مهره‌ها به‌هیچ‌وجه مجاز به پرش از روی دیواره‌ها نیستند. بازیکن‌ها اجازه بستن کامل مسیرهای رسیدن به هدف را ندارند و به غیر از حرکت انتهایی بازی، مجاز به عبور از خط مشکی نیستند. بازی دالیز نیازمند مدیریت منابع است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این بازی در این است که هیچ‌گاه نمی‌توانید به پیروزی خود مطمئن باشید، حتی در مقابل حریفی که همین چند لحظه‌ی پیش بازی را به او یاد داده‌اید.

هرکسی که شهامت ورود به دالیز را داشته باشد، از هر تبار و جایگاه، می‌تواند بخت خود را در گذر از هزارتوهای اسرارآمیز آن بیازماید.

۵/ در متن معرفی نمایشِ «دالیز»، یک جمله از فردریش ویلهلم یوزف شلینگ آمده است: «امر غریب، هر آن‌ چیزی است که می‌بایست رازناک و پنهان باقی بماند، اما خود را آشکار کرده است». امر غریب یا امر شگرف، به معنایِ پنهان ‌شده و دور از نظر است و به تعبیری دریغ کردن چیزی از دیگران تا نتوانند از وجود آن با خبر شوند یا در موردش چیزی بدانند.

غریب، شگرف، نامأنوس واژه‌ای است که در آثار فلسفی و روان‌کاوانه برای اشاره به حوزه‌ای دردسرآفرین و تهی استفاده می‌شود. بر اساس لغت‌نامه آکسفورد، اولین حضور کلمه غریب به معنای «نه‌چندان امن برای اعتماد کردن» برمی‌گردد.

امر غریب همان عامل اساسیِ تولید احساسات غریب یا نامأنوس بلاتکلیفی فکری است، همان تردیدها و سردرگمی‌هایی وقتی پیش می‌آیند که با امری کاملاً ناآشنا روبه‌رو شویم. اما ازنظر فروید امر غریب، چیزی نو یا بیگانه با واقعیت نیست، بلکه برای ذهن امری آشنا و ریشه‌دار است که از طریق سرکوب از ذهن دور شده است.

فروید با اشاره به جمله شلینگ که در معرفی نمایش «دالیز» هم از آن استفاده ‌شده می‌گوید: «چیزی که غریب است مسلماً آشنا بوده است.»

از نظر آدرنو، مدرنیته، پروژه سرکوب رازآمیزی جهان یا افسون‌زدایی است. در این صورت، امر غریب در مقام بازگشت امر سرکوب ‌شده می‌تواند سلطه رازآمیزی و به همراه حضوری هراس‌آور باشد.

۶/ به نظر می‌رسد، هم یکی از محورهای نمایش «دالیز»، «امر غریب» باشد و هم مخاطب هنگام تماشای این نمایش، «امر غریب» را تجربه کند. تمام معنای نمایش در یک لایه به فرا چنگ نمی‌آیند. نمایش هم غریب است برای ذهن و هم قریب. قهرمان/ قهرمانان سفری حول محور یک ابژه آغاز می‌کنند، مناسکی همراه با قربانی بجا می‌آورند تا از یک تسلسل باطل رها شوند و در نهایت با عبور از یک آستانه، مشرف شوند. سفری که به گفته جوزف کمبل یک الگوی کلی است و بیشتر اسطوره‌های جهان بر اساس آن پی‌ریزی شده‌اند. به همین خاطر برای ما آشناست. اما درعین‌حال غریب است چراکه مرزهای میان تخیل و واقعیت محو شوند. «دالیز» تلاش می‌کند آنچه را برای ما مرئی نیست، مرئی می‌کند. می‌خواهد چیزی را بازنمایی کند که زبان مناسبی برای بازنمایی‌اش نداریم. «دالیز»، دالی است برای مدلولی وهمناک. همان نقش چهارم نمایش که هرچند غایب است، اما با حضورِ دلالتیِ هراس‌آور، تمامی کنش‌های نمایش را حول محور خود شکل می‌دهد. حضوری که باید مخفی بماند. پیامد این دلالت‌پردازیِ دور از ذهن، همان غریبِ قریب است.

۷/ در خلاصه داستان آمده است: دو نفر درگیر بریدن صندوقچه‌ای هستند که درگیر ماجراهایی می‌شوند. صندوقچه به شکل مکعبِ بریده و تلفیقِ دو جسم از اجسام افلاطونی است: شش‌ وجهی منتظم (مکعب) و هشت‌ وجهی منتظم، متشکل از هشت مثلث متساوی‌الاضلاع.

افلاطون در نقل داستان آفرینش در دیالوگ تیمائوس، این چند وجهی‌ها را به عناصر تشکیل ‌دهنده گیتی نسبت می‌دهد.

در فرهنگ نمادها، مکعب نماد مادیتِ کامل، زمین و خاک است. در اساطیر شرقی چهارگوش نماد جان آدمی، سنجشی برای انسان کامل و همچنین برای نشان دادن محدودیت به کار گرفته می‌شود. با سپری کردن چهارگوشی بسته که خالی از جاودانگی است، می‌توان به مکانی بی‌انتها و جاودانگی رسید.

همچنین در روان‌شناسی، مکعب نمادی از ضمیر ناخودآگاه است. مکعبی که باز شود، شبیه صلیب است و صلیب نمادی است از واسطه میان آسمان و زمین.

نمادی که بالای دهلیز خروج قرار داشت.

در «دالیز»، سلطه زمین، فرار از محدودیت و ضمیر ناخودآگاه سوژه‌ سفرِ قهرمانان شده است؛ سفری پرهزینه که برای عبور از آستانه‌اش، برای رسیدن به آسمانش باید خودت را مثله کنی و زمین را نردبان قرار دهی.

۸/ حسن برجکی و سینا طباطبایی بازیگران این نمایش هستند. «دالیز» تا ۱۸ بهمن در مکتب تهران روی صحنه خواهد بود.