ویگوتسکی، روانشناس روسی در این باره تبیین جالبی دارد. وی معتقد است در طول مراحل رشد، زبان به سه وجه تحول یافته و با ذهن ممزوج میشود. در مرحله اول اطرافیان برای کنترل رفتار کودک و یاددهی اجرای دستورات، زبان را در فضایی بین فردی به کار میبرند و در ادامه، خود کودک نیز برای کنترل رفتار دیگران و رسیدن به خواستههایش از زبان استفاده میکند. برای مثال، به کار بردن جملاتی مانند «آب بده و...». در مرحله دوم تحول، کودک، زبان را نهتنها برای کنترل رفتار دیگران، بلکه برای کنترل رفتار خود نیز بهکار میبرد و اکثر کودکانی که در دوران مهد کودک هستند، وقتی مورد مشاهده قرار میگیرند، اغلب در حال خودگویی و حرف زدن با خود با صدای بلند هستند.
وجه عمومی و خصوصی زبان
در مرحله سوم این گفتار خصوصی در کودک درونی شده و حالت خاموش به خود میگیرد، اما از بین نمیرود، بلکه به شکل درونی و خاموش، فکر کودک را جهت داده و در جهت پیشبینی و برنامهریزی برای رفتار مورد استفاده قرار میگیرد. از نظر ویگوتسکی، ذهن چیزی نیست جز زبان درونی شده! برخی از نظریهپردازان معتقدند زبان دارای دو وجه عمومی و خصوصی است. در وجه عمومی منظور بیشتر تکلم و صحبت کردن در بافت بینفردی است یا شامل نوشتن میشود، اما زبان خصوصی مجموعهای متعامل از تصاویر، نگرانیها، نشخوارها، پیشبینیها، برنامهریزیها و... است که بهصورت درونی و پیوسته در همه افراد وجود دارد. از نظر این نظریهپردازان، ریشههای ناسازگاریهای روانشناختی و اختلالات بالینی سلامت روان در این دو فضا شکل گرفته و به شکل یک سیکل معیوب ادامه مییابد.
برای مثال در یک فرد مضطرب، تصاویری که به شکل ذهنی مشاهده میکند، تصاویری ترسناک است که فرد کنترل چندانی بر آنها ندارد؛ مجموعهای از نگرانیها در مورد خطرات احتمالی وجود دارد، فرد در پیشبینیهایش دچار خطا و بیشارزیابی احتمال خطر میشود و در نهایت، برنامهریزیهایش برای اجتناب از خطر احتمالی است. معمولاً در تمامی مشکلات روانشناختی میتوان ردی از زبان خصوصی و عمومی ناکارآمد و تخریب شده مشاهده کرد.
چرا حادثه سقوط هواپیما سبب سوگ اجتماعی و شوک جمعی گسترده شد
حال اگر بخواهیم به بحث اصلی خود برگردیم، میتوان بهخوبی اشاره کرد که حادثه سقوط هواپیما به دلایلی سبب سوگ اجتماعی و شوک جمعی گسترده شد. دلیل اول آنکه در زبان عمومی، فضای رسانهای داخلی و خارجی و محاورات بین فردی و نوشتارهای مختلف به شکل وسیع به ابعاد این فاجعه پرداخته شد و بخش زیادی از جامعه با این مسئله درگیر شدند. در مرحله دوم اینکه در شرایطی عادی این مسئله رخ نداده بود، بلکه فضای گفتمانی، فضایی مبتنی بر ادبیات جنگ بود که در این شرایط، اعضای جامعه آمادگی زیادی برای بیشارزیابی استرس و شوک دارند. در این شرایط، زبان خصوصی و ذهنی افراد جامعه بیشتر معطوف به تصاویر اضطرابآور، نگرانیها، پیشبینیها و برنامهریزیهای پاتولوژیک است.
چرا این همه نخبه در یک پرواز؟
حال در چنین شرایطی که جنگ لفظی بین رهبران نظامی کشورمان و نیروهای متخاصم به وجود آمده و ذهن خصوصی اعضای جامعه دربرگیرنده مجموعهای از نگرانیهاست، یک اشتباه ناخواسته سبب بهوجود آمدن یک اتفاق ناگوار میشود که متأسفانه با شفافیت دیرهنگام اثر این نگرانی، سبب ایجاد شوک و عدم اطمینان برجستهتری شده و موجب یک واکنش سوگوارانه و حاد استرسی در جامعه شد.
یکی از دلایل تشدید این مسئله این بود که اکثریت مسافران این پرواز، نخبگان و متخصصانی بودند که به دلایلی ترک وطن کرده بودند و این مسئله به تشدید خشم عمومی دامن زد که چرا این همه نخبه باید در یک پرواز باشند! این مسئله در کنار حوادث تلخ روزهای قبل از آن دست به دست هم داده بود تا جامعه در شوک فرو رفته و فضای عمومی و خصوصی، تبدیل به عرصه سوگواری، شکوائیه و عدم اطمینان شود.
بهرهگیری از متخصصان علوم ارتباطات، روانشناسی اجتماعی و بالینی
در چنین شرایطی در کشورهای توسعه یافته، مجموعهای از متخصصان علوم ارتباطات و روانشناسی اجتماعی و بالینی با ارائه برنامههای استراتژیک کاربردی به مدیریت بحران کمک کرده و اثرات روانشناختی بحران را کاهش میدهند. در این راستا بهتر بود مسئولان اجرایی کشور با بهرهگیری از اصول راهبردی این علوم، بهتر به افکار عمومی پاسخ داده و نقش مسئولانهتری در موضعگیریها اتخاذ میکردند که متأسفانه این مسئله چندان خوب پیش نرفت و همدلی با خانوادههای هموطنان حادثه دیده و مردم سوگوار بهخوبی و آنگونه که انتظار میرفت، انجام نشد.
گامهایی عملی برای کاهش شوک و سوگ اجتماعی
بر این اساس، انتظار میرود با شفافسازی و پیگیری دقیق، چرایی شکلگیری این حوادث دردناک، ایجاد زمینههای بحث و گفتوگوی اجتماعی و انتقادی در مورد این مسئله در فضای عمومی فراهم شود.
پذیرش اشتباهات مدیریتی و اقدام عملی برای عذرخواهی از افکار عمومی، فراهم کردن ارائه خدمات روانشناختی به خانوادههای حادثهدیدگان (به دلیل آسیبپذیر بودن در برابر اختلالهای استرس حاد، اختلال استرس پس از سانحه و...) و زمینهسازی برای برگزاری مراسم سوگواری درخور شأن این هموطنان گرانقدر، گامهایی عملی برای کاهش شوک و سوگ اجتماعی است.
اما مسئله حیاتی اینکه اگر جایگاه نخبگان را درک نکنیم، اثرات چنین فجایعی شدیدتر و غیرقابل جبرانتر خواهد بود بر این اساس پیشنهاد میشود علاوه بر تکریم و احترام به جایگاه این نخبگان ارجمند و از دست رفته و تلاش برای حفظ یاد و خاطرهشان، برای خروج نخبگان که سرمایههای اصلی هر ملتی هستند، چارهای اندیشیده شود تا راه تکرار را بر چنین فجایع مدیریتی ببندیم.