نادر نوروزشاد، از همسایگان خانم اعظم طالقانی، نکاتی را درباره او نگاشته است:
بی شک او یکی از برجستهترین رجال سیاسی انقلاب اسلامی ایران بود که غربتش او را از یاد موافق و مخالف دور نمیساخت.
اخلاق و منش او را در همسایگی تجربه کرده بودیم و جز خیر و خوبی و تحمل و مدارا و اصولمندی و اخلاق و تلاش و صبر چیزی از او ندیدیم.
خانم طالقانی با آن که از مشکلات متعدد جسمی و بیماری خود و فرزندش در رنج بود، اما چهره گشاده و رضایتمندش برای ما همسایگان روحیهبخش و الهام آفرین بود.
از یاد نمیبریم شبی از شبهای ماه مبارک رمضان را که در دورهمی مجتمع مسکونیمان، سخن از انتقادهایی به اوضاع کشور شد و او که خود آسیب دیده و رنج چشیده بود، چگونه جوانمردانه و صادقانه، به دفاع از دستاورد خون شهدا پرداخت و صبوری خود بر رنجها و بیوفاییها را شاهدی بر ضرورت پاسداری از انقلاب اسلامی دانست.
او حتی در ناتوانی جسمی خود، فعالیتهای اجتماعی و خیریه و فرهنگی را رها نمیساخت و وجودش گرمابخش همه اطرافیان بود.
از روزی که خبر ناگوار بیماریاش در بین همسایگان پیچید، کابوس فقدانش همهمان را آزار میداد. برایش دعا و ختم قرآن گرفتیم تا شاید باز هم بماند و... نماند.
براستی که این دنیا برای او تنگ بود.
اکنون، نمیدانیم تسلیت خود را به خانواده محترم طالقانی، یا به یاران و همسنگران او، یا به جمعیتها و گروههایی که از نور وجود او بهره میبردند، یا به خودمان ، ....به چه افرادی خطاب کنیم؟
گرچه عبور از این دنیای فانی، سرنوشت محتوم همه ماست و دیریازود همه ما همین مسیر را طی خواهیم کرد ولی فقدان او خلائی محسوس و بزرگ برای جامعه امروز ما و بلکه تاریخ پرافتخار کشور ما بود.
روحش شاد، آرام و با شهدای بزرگ اسلام محشور و قرین باد.