تهران- ایرناپلاس- همزمان با پایان سریال بوی باران، وحید جلیلی از مدیران جشنواره عمار به بهانه این سریال نقدهای تندی به طیفی از مسوولان صداوسیما کرده و عباس نعمتی، نویسنده این سریال هم به او پاسخ داده است.

وحید جلیلی؛ معاون فرهنگی و اجتماعی سابق شهرداری مشهد در یادداشتی درباره علل ناکارآمدی رسانه ملی به مسائلی اشاره کرد و انتقادهای تندی را به مدیران سابق و فعلی صداوسیما نسبت داد.

جلیلی در بخش‌هایی از یادداشتش نوشته است؛

*تیمی که نزدیک به سه دهه مناصب صداوسیما را بین خود دست به دست کرده‌اند و به طور کاملا اتفاقی همگی بچه‌های دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاه‌اند!!

*ملیجک‌های قسطنطنیه که برای لبخند نشاندن بر لب باندهای قدرت، منتقدان حسین محمدی و مرتضی میرباقری و عزت ضرغامی و علی عسگری را با ابن ملجم برابر می‌کنند و برایشان شیشکی می‌کشند، به جمهور مردم که می‌رسند «میرغضب» می‌شوند و ابایی ندارند که مدت‌ها، ملت بی‌پناه را در اوج تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی با سادیسم پنهان و آشکار خود بچزانند و از همان اصحاب قدرت جایزه بگیرند.

*مشکل امروز رسانه ملی چیست؟ فلان نویسنده قالتاق یا تهیه کننده کاسب یا کارگردان مریض؟ پاسخ روشن نخواهد شد مگر آنکه  ۲۶ سال به عقب برگردیم و چهره این شیفتگان خدمت را که آن روز هنوز این قدر ملیح و جو گندمی نشده بود در نظر آوریم. تیمی که نزدیک به سه دهه مناصب صدا و سیما را بین خود دست به دست کرده‌اند و به طور کاملا اتفاقی! همگی بچه‌های دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاه‌اند!!

*«عروس تاریکی» به شایستگی و روشنی محصول برنامه‌ریزی شده جماعتی است که بیش از دو دهه تجربه حاکمیت بر رسانه ملی را دارند. اگر کم هوش‌ترین و بی‌عرضه‌ترین مدیران هم از چنین فرصت عظیمی برای تجربه، آزمون و خطا برخوردار می‌شدند قطعا پس از ۲۶ سال، نتیجه به مراتب از فاجعه امروز رسانه ملی بهتر می‌بود به شرط آن که به جای نصیحت اخلاقی دیگران ابتدا خود را از بخل، عجب، حسد و کبر خالی می‌کردند.

*با آن‌ها که برای پروژه‌های سی، چهل میلیون تومانی، ماه‌ها و گاه سال‌ها بر در ارباب بی‌مروت دنیا در حوالی جام جم نشسته‌اند سخن ساز کنید تا دریابید پروژه ۱۵ میلیارد تومانی «عروس تاریکی» نه یک اتفاق تصادفی، نه یک تپق ساده مدیریتی، نه یک خطای ناگزیر از سوی مدیریتی تازه کار و نورس که دقیقا و کاملا محصول طبیعی  یک نظام برنامه‌ریزی فاسد در مدیریت رسانه ملی است. نظامی که البته پشتیبانان قاطع و جسوری در بیرون از سازمان و در برخی از جایگاه‌های مهم نظام دارند و به مدد همین پشتوانه پر مدعا، انحصار طلب و در بزنگاه‌ها خشن، توانسته‌اند صدها برابر مهریه این عروس را  از بودجه صداوسیما هزینه کنند تا مبادا ترک بردارد چینی نازک انحصار باندهای قدرت. 

*نعمتی که این تیم یا هیأت یا باند یا کارگروه یا مافیا یا مجمع یا گَنگ یا جلسه دعای ندبه یا هر نام مقدس یا کثیف دیگری  که بر آن بگذاریم از آن برخوردارند، فلان عمله غضب یا نویسنده سادیست نیست، بلکه سکوت مصلحت پرستانی است که سال‌ها معاملات باندهای سیاسی در رسانه ملی را به تماشا نشسته‌اند و دم بر نیاورده‌اند به امید آن که شاید کور سویی از تحول بدمد و مباد این که نظام آسیب ببیند؛ و از قضا سرکنگبین صفرا فزود، هرچه بیشتر دم در می‌کشیم و سکوت می‌کنیم وقیح‌تر می‌شوند.

*جالب است ۲۶ سال؛ هزاران میلیارد تومان بودجه را در اختیار داشته باشی و ۳۰ مرکز استانی و دانشگاه و پژوهشگاه بعد از ده‌ها سال تجربه ؛ شاهکاری چون عروس تاریکی تحویل بدهی! و برایش کارناوال هم راه بیندازی!

*رئیس رسانه ملی به خود بنده گفت: " ارزیابی کارشناسان سازمان این است که بچه مسلمان‌ها در مستند خوبند اما  تا ۱۰-۱۵ سال آینده در حوزه فیلم سازی داستانی و سریال سازی و ... حرفی برای گفتن ندارند"!! می‌خواستم بگویم: "سازمان؟ منظورتان سازمان مجاهدین خلق ایران که نیست؟"

*رهبری از رومن رولان و شکسپیر و داستایفسکی و هوارد فاست و دن آرام و خانواده تیبو و بینوایان و جنگ و صلح بگوید و بر جشن حنابندان و من زنده‌ام و جنگ پابرهنه و پایی که جا ماند و آب هرگز نمی‌میرد و دختر شینا و همپای صاعقه تقریظ بنویسد و رسانه ملی، با مدیران ولایت پذیرش «عروس تاریکی»، «اولین انتخاب» و «دیوار به دیوار» بسازد!! صد سال دیگر در پاسخ این پرسش در نخواهند ماند که رهبری چون خامنه‌ای داشتید و در یکی از اصلی‌ترین حوزه‌های  تخصصی او که فرهنگ و هنر است به چنین شاهکارهایی رسیدید؟

*غیر از این است که آن‌ها که باید شمشیر رهبری باشند، سپر دوستان خودند! جرأت دارند دبیران بعضی جلسه‌ها که منتشر کنند متن توصیه‌های رهبری را به دوستانشان؟

*مشکل کجاست؟ کاسبان سادیست یا مدیران رسانه ملی یا کمی بالاتر؟ از دست این انحصار طلبان میان مایه بی‌هنر به کدام دعای ندبه پناه ببریم؟

نعمتی: آیا  ۱۱میلیون حاشیه‌نشین و ۳/۵میلیون معتاد گریه بچه همسایه است؟

در پی انتشار این مطالب، عباس نعمتی نویسنده سریال بوی باران که مورد کنایه وحید جلیلی قرار گرفته است در یادداشتی در صدد پاسخگویی به رییس شورای سیاست گذاری جشنواره فیلم عمار برآمد. بوی باران سریالی است که مورد انتقاد بسیاری از مخاطبان و کارشناسان قرار گرفته و برخی مدعی هزینه چند میلیاردی برای این سریال شده‌اند. نعمتی در یادداشتش به آمار رضایت مردمی اشاره کرده است که البته یک بار باید اینگونه آمارهای تلویزیون مورد تدقیق و بررسی قرار گیرند.

در پاسخ این نویسنده آمده است:

۱- مرکز تحقیقات صداوسیما به عنوان مرکز پژوهشی‌ای که بیش از ۵۰سال تجربه علمی  دارد،  مخاطبین سریال «بوی باران» را  ۴۰درصد مردم ایران (چیزی حدود ۳۵میلیون نفر) اعلام نموده است. از این میان ۸۷درصد مردم از سریال رضایت زیاد داشته‌اند. ۲۲درصد رضایت کم و یک درصد ناراضی بوده‌اند. اینطور که از واکنش‌های جناب وحید جلیلی می‌توان برداشت کرد، ایشان جزء آن یک درصد بیننده ناراضی سریال است. برای بنده نظر این یک درصد بسیار محترم و عزیز است و از تک تکشان به دلیل اینکه نتوانستم رضایت صددرصد بینندگان را جلب کنم، عذرخواهی می‌کنم اما به جناب آقای جلیلی عرض می‌کنم،  مراقب عارضه «خودمردم پنداری»  باشند و فهم و قضاوت شخصی خود را عین و معیار حق ندانند. این تغییر رویکرد باعث می‌شود با درک یک درصدی بودن جمعیتی که در آن است، از زبان مردم یا آن ۷۸درصد که رضایتمندی زیاد داشته‌اند، سخن نگوید و تصور نکند واکنش طبیعی همه به سریال مشابه واکنش ایشان است. این خطای شناختی باعث می‌شود درک و شناختشان از مردم، پیرامون خود و تاثیرات سریال دقیق نباشد. اینکه ایشان در متن خود کامنت‌های ۷۹نفر از مخاطبین سریال را گلچین کرده و ذکر نموده‌اند، به قوت استدلالشان کمک نمی‌کند بلکه تنها تلاشی است برای فریب ذهن خود. طبق آمار مرکز تحقیقات آن یک‌درصد ناراضی از سریال که جناب جلیلی تلاش می‌کند نمایندگی‌شان را برعهده بگیرد، چندصدهزار نفر می‌شوند. ۸۰کامنت منفی گلچین کردن که چیزی نیست.

۲- طبق تحقیقات مرکز تحقیقات صداوسیما ۶۸درصد مخاطبین، سریال «بوی باران» را آموزنده و ۳۲درصد آموزندگی سریال را کم یا اصلا دانسته‌اند. 
همچنین ۷۶درصد مردم داستان را جذاب، ۸۵درصد، هنرمندان را خوب و ۷۲درصد شخصیت‌های داستان را باورپذیر دانسته‌اند.
اینکه اکثریت قاطع مردم سریال را جذاب، آموزنده با داستانی گیرا و شخصیت‌هایی باورپذیر و هنرمندانی خوب ارزیابی کرده‌اند نشان می‌دهد فهم جامعه و مردم از «بوی باران» با پنداشت جناب جلیلی که سریال را سادیستی، سیاه و... دانسته فاصله بسیار دارد. این شکاف عمیق پنداشت جناب جلیلی از واقعیت با واقعیت، تحلیل‌های ایشان را با چالش جدی روبرو می‌سازد.

۳- یکی از نقدهای ایشان به سریال «بوی باران» سیاه‌نمایی سریال است. هرچند در این مفهوم هم مابین فهم شخصی جناب جلیلی با فهم عموم و اکثریت مردم از سریال «بوی باران» شکاف عمیقی وجود دارد، اما سئوال من این است، چگونه است که نمایش بخشی از مشکلات واقعی مردم در یک فیلم سیاه‌نمایی می شود، اما شیپور در دست گرفتن و اعلام صریح ناکارآمدی ۳۰ساله سازمان صداوسیما آن هم با الفاظی چنین تند که دشمنان هم جرات بیانش را ندارند، سیاه‌نمایی نیست؟ آیا واژگانی که ایشان برای امین‌ترین و پاکدست‌ترین و معقول‌ترین امنای نظام به کار برده را دشمنان نظام در ماهواره‌ها به کار می‌برند؟  آیا از دید مقام معظم رهبری القای ناکارآمدی دستگاه‌های نظام جز دسیسه‌ها و نقشه‌های دشمن در جنگ نرم نیست؟  آیا از دید مقام معظم رهبری حمله به مسئولین نظام، تحقیر و تضعیف و تخفیف مسئولین، جز نقشه‌های دشمن در جنگ نرم نیست؟ آیا سخنان رهبری در این خصوص را نشنیده‌اند؟

۴- بنده در مصاحبه‌ای که پیش‌تر داشتم، در خصوص حملات جناب آقای جلیلی  عرض کردم، امیرالمومنین زمانی که ابن ملجم را در زمان بیعت دید، شعری خواندند: ارید حیاته و یرید قتلی ... من برای او زندگی می‌خواهم و او کشتن مرا می‌خواهد. جناب جلیلی با اشاره به این بخش از سخنان بنده، فرموده‌اند حقیر ایشان را با ابن‌ملجم مقایسه کرده‌ام، یاللعجب. چطور یک نفر می‌تواند در این میان، عبارت امیرالمومنین و سیره‌اش را نبیند، لطافت و زیبایی  شعر را نبیند و تنها زشتی و تندخویی ابن ملجم را برداشت نماید؟ یعنی برای جناب جلیلی معلوم نبود مقصودم این است در مقابل بدی‌هایی که ایشان برای  من خواسته، بنده برای ایشان آرزوی خوبی و زندگی دارم؟ یعنی خیلی غامض است که می خواستم سیره اهل بیت را به ایشان و خودم متذکر شوم که به‌جای تندخویی و ترش‌رویی به سیره اهل بیت توجه کنیم که برای دشمنانشان هم  رحمت و مروت و جوانمردی و خوبی می‌خواستند. در این میان ایشان برداشت کرده من می‌خواهم بگویم ایشان ابن ملجم است؟ العیاذ بالله. وقتی چشم و ذهن یک نفر زیبایی علی را نمی‌بیند اما  ابن ملجم زشت را می‌بیند، آیا با همین چشم و نگاه به سریال «بوی باران» نگاه نکرده و خوبی‌ها و زیبایی‌هایش را فرو نگذاشته و تلخی و زشتی‌هایش را ضریب نداده؟

یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آئینه ادراک انداز
من از ایشان عاجزانه خواهش می‌کنم، دستش را هم می‌بوسم فقط یک دوره نقد ادبی بخواند. با جریان‌های ادبی و سبک‌های نقد آشنا شود. فرق نقد و تحلیل، تفاوت پرسپشن‌ و برداشت شخصی از یک جمله و کانسپشن و  مفهوم اثر و فرق تحمیل خود به اثر و تحمل کردن مفاهیم اثر را لحاظ نماید و...

۶-جناب آقای جلیلی در بخشی از سخنان خود جملاتی زیبا از رهبر معظم انقلاب مطرح نمودند: «شما در خانه‌تان نشسته‌اید. اگر بچه همسایه بنای گریه کردن بگذارد، اعصابتان ناراحت می‌شود. این، امری طبیعی است. لازم نیست بچه‌ خود آدم باشد. تلویزیون هم مثل بچه‌ همسایه است. اعصاب انسان را با دعوا، تشنّج و گریه‌ بی‌خودی خراب می‌کند. بیایید واقعاً برنامه‌ریزی کنید. هم در کارهای صدا و قصّه‌های شب و بقیه برنامه‌هایش و هم در کارهای سیمایی.»
بنده هم مانند جناب جلیلی در اهمیت این جمله هم‌داستانم و تشکر می‌کنم که بحث فی‌مابین را به این کلام معطر نمودند اما تفاوت بنده و ایشان در مصداق این بیانات است. آیا موضوعات مطرح شده در سریال «بوی باران»  از جنس «گریه بچه همسایه» است؟ آیا  ۱۱میلیون حاشیه‌نشین ، ۳/۵میلیون معتاد، دو میلیون خانواده زندانی در سال، سیصد هزار سقط جنین غیرقانونی در سال، سیصد هزار تصادف جاده‌ای منجر به عوارض جسمی، ۱۵میلیون پرونده قضائی، از هر پنج ازدواج یک طلاق ، ۲/۵میلیون اتباع بیگانه در ایران،  اخلال دشمن در سیستم ارزی کشور و ایجاد التهاب در زندگی مردم برای زمین‌گیر کردن نظام، مواد مخدرهای جدید مثل دستمال، چهارهزار شهید مبارزه با مواد مخدر و... از دید جناب جلیلی  مصداق  «گریه بچه همسایه» است ؟ وقتی بچه همسایه گریه می‌کند شما کاری نمی‌توانید انجام بدهید و فقط اذیت می‌شوید اما اگر ما معتاد را در محل کار نشان دادیم و بعد یاد دادیم این فرد را به خاطر اعتیاد اخراج نکن، چون اخراج تنبیه معتاد نیست، تنبیه زن و بچه‌اش است، تلاش کن وارد پروسه ترک شود؛ این یک آموزش مهم و کاربردی است.

مقام معظم رهبری در یکی از دیدارهای مسئولین در خصوص آسیب‌های اجتماعی فرمودند شش ماه دیگر جلسه بعدی این جلسه برگزار می‌شود تا دستگاه‌ها اقدامات فوق‌العاده‌ای که در خصوص آسیب‌های اجتماعی در این مدت انجام داده‌اند را ذکر نمایند.  یکی از مسئولین گفت شش‌ماه دیگر می شود اواخر اردیبهشت و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم و فضا شلوغ و ذهن‌ها درگیر است. مقام معظم  رهبری فرمودند مسئله اساسی کشور این موضوعات است و انتخابات ریاست جمهوری را در کنار این موضوع، فرعی دانستند.
آیا از دید شما  تحلیل موضوعات اساسی کشور جزء مصادیق «گریه بچه همسایه» است؟ 
مقام معظم رهبری در جلسه آسیب‌های اجتماعی می‌فرماید همین که مسئولین مشکلات مردم را بیان کنند و توضیح دهند و مردم ببینند مسئولین مشکلات آنها را درک می‌کنند صبر و تحمل جامعه در تحمل سختی بالا می‌رود. حالا با این توصیه ایشان  باید دردها و مسائل واقعی مردم را بگوییم یا خیر؟

۷- وحید جلیلی در بخشی از سخنان خود اعتراض نموده، چرا وقتی برای مستندی با قیمت ۴۰- ۵۰ میلیون تومان بودجه نیست، برای «بوی باران» پانزده میلیارد بودجه هست!
هرچند بودجه بوی باران ۱۵ میلیارد نشده و عدد غلطی است اما به عرض برسانم حتی اگر صداوسیما با ۲۰میلیارد تومان «بوی باران» را ساخته بود، بیش از ده برابر آن، از آگهی درآمد کسب کرده است.
چیزی که این برادر بزرگوار مطلع نیست این است که  سریال برای تلویزیون  سرمایه‌گذاری است و خاصیت درآمدزایی دارد نه خاصیت مصرف بودجه.  این قاعده کلی سریال است. حتی سریالی که ۸درصد مخاطب دارد پول خود را در می‌آورد. حالا اگر سریالی  ۴۰درصد بیننده داشته باشد، از نظر مالی یک سرمایه‌گذاری پر سود است. بودجه آن مستندهایی که دل‌مشغولی جناب وحید جلیلی است در حقیقت از درآمد «بوی باران»ها یا «گاندو»ها تامین می‌شود. 

...

۱۰- در مصاحبه ای که اینجانب با خبرآنلاین داشتم از جناب جلیلی خواهش کردم، حالا که بیش از ده سال است، دفتر و دستک و جشنواره  دارند و مدعی تولید نیرو هستند، لطفا آن فیلمنامه‌نویس‌هایی که بتوانند یک سریال بنویسند و در این بیش از ده سال پرورش داده‌اند را معرفی نمایند. آن سریال‌های الگو که این نویسندگان مکتب جلیلی نوشته‌اند را نشان دهند و نهایتا از ایشان خواستم اگر نویسنده‌ای ندارند لطفا خودشان دست به کار شده یک سریال الگو بنویسند.
ایشان در پاسخ گفته: «به رئیس سازمان گفتم در جشنواره مردمی فیلم عمار طی  حدود یک سال ۷۰۰فیلمنامه رسیده است، بر فرض ۶۹۰تایش هم به درد نخور! ۱۰تایش ارزش بررسی ندارد؟
یک سال‌ونیم از آن جلسه می‌گذرد و دریغ از آن که معاونت سیما یک بار سراغ آن فیلمنامه‌ها را گرفته باشد!»

 هرکسی کوچکترین شناختی از چرخه تولید آثار نمایشی یا تولید فیلمنامه یا پرورش نیرو داشته باشد از خواندن این چند خط حیرت می‌کند و کاملا درک می‌کند چرا این جشنواره‌ها نمی‌توانند فیلمنامه‌نویس تولید کنند؟
فرآیند تولید نیرو را همین قدر ساده و البته غلط فرض نموده‌اند. گویا دوستان شاخ غول شکسته‌اند که فراخوان داده‌اند تا هر که طرح و فیلمنامه دارد بفرستد، از اینجا به بعد وظیفه سازمان است، آن هفتصد نفر را غربال کند و ده تای خوب را کشف کند و حالا پنج سال، ده سال روی آن سرمایه‌گذاری کند. خب اگر قرار بود این مراحل را سازمان طی کند و اگر می‌شد اینجوری به نیرو رسید، خب چوب توی کمر سازمان خورده بود، آن فراخوان را هم خودش بدهد؟  فرآیند تولید فیلمنامه‌نویس توسط این عزیزان دو بخش دارد:
الف) فراخوان  آثار 
ب)  بالای سن رفتن و به هم جایزه دادن و سوت و کف و صلوات. 

واقعا خسته نباشید. 
عجیب این است باز این عزیزان طلبکارند و بقیه بدهکار. لابد شهید آوینی هم اینجور نیرو تربیت می‌کرده!
باز برمی گردم به آن سخن مولا امیرمومنان: انسان دشمن چیزی است که نمی‌داند.
 بنده حاضرم آقای وحید جلیلی سه جوان که حوصله کنند روزی ده ساعت در یک اتاق بنشینند و بنویسند را به بنده معرفی کند سه سال بعد ان‌شاء الله سه نویسنده جوان تحویل بگیرد.(نه اینکه با وانت هفتصد تا فیلمنامه بدهد)