مسائل زیادی در جامعه بهویژه در خانواده وجود دارد که آدمها یا خودسانسوری میکنند یا از گفتنش منع میشوند. یکی از این موارد، تجاوزهای خانوادگی است که در سکوت و تاریکی ناآگاهی افراد مطرح نمیشوند.
«بعد از حدود دو سال، تحقیق و پژوهش در زمینه آسیبهای خانوادگی و اجتماعی، به تجاوزهای خانوادگی رسیدیم که خاموشترین خشونتها بود. با گروه به این نتیجه رسیدیم که تقریباً داستانها را بهصورت روایت بر صحنه تئاتر به تصویر بکشیم که شاید تلنگری باشد برای آگاهسازی جامعه و خانواده. از دراماتیک کردن داستانها که همه برگرفته از واقعیت بود، پرهیز کردیم و تمام تلاشمان بر این بود تا از شدت خشونتهای واردشده به قربانیان بکاهیم.»
این بخشی از گفتههای آناهیتا زینیوند، کارگردان، طراح و تهیه کننده نمایش «بختک» است؛ روایتی مستند و خاطرهای زنده که همچون سایه شومی ابعاد زندگی برخی دختران را دربرگرفته است.
تجاوزهای خانوادگی؛ مرگ خاموش
زینیوند درباره نمایش بختک به ایرناپلاس میگوید: ۱۵ سال است که در حوزه آسیبهای اجتماعی کار میکنم؛ از کودکان کار گرفته تا زنان کارتنخواب. خیلی از قربانیان ما مورد خشونتهای زیادی قرار گرفته بودند، اما خشونتبارترین جای داستان آنجاست که تجاوزهای خانوادگی اتفاق میافتد. متأسفانه، چون مسأله خود خانواده مطرح است، در خیلی از موارد یک مرگ خاموش است. قربانی به دلایل بسیاری جرأت بیان ندارد؛ از جمله به خاطر حفظ خانواده، آبرو و عدم حمایت، صحبتی به میان نمیآورد.
تجاوزهای خارج از حیطه خانواده مطرح نمیشود
زینیوند ادامه میدهد: وقتی تجاوزهای خارج از حیطه خانواده باشد به نسبت این موضوع خیلی راحتتر مطرح میشود و پیگردهای قانونی و مدنی وجود دارد، اما در تجاوزهای خانوادگی، تا جایی که من اطلاع دارم، در حمایت از این قربانیان خیلی سخت رأی قضایی صادر میشود، حتی آنهایی هم که آگاه هستند و جسارت دارند، پیگیری و رسیدگی نمیکنند. این بود که هسته اصلی تحقیقات ما روی تجاوزهای خانوادگی بهویژه محارم متمرکز شد. البته بیشتر در داستان ما به بخشهای دیگری میپردازیم اما تمرکز اصلی ما همین موضوع است.
این کارگردان میگوید: یکی از اهداف اصلی من در این کار، تابوشکی بود؛ اینکه افراد آگاه شوند فارغ از تعصبهای خانوادگی این موضوعها را مطرح کنند. هر چند سیستم جامعه ما خیلی حمایت نمیکند، اما باید بیان شود. الان کار ما فقط بیان مسأله است. چون وقتی که آگاهی نیست، این اتفاق در خفا بیشتر میافتد. چنانکه امروز برای خیلی از مردم سؤال است که اساساً مگر این موضوع اتفاق میافتد؟ مگر داریم؟ ما فعلاً در حد روایت و در جهت آگاهی میتوانیم بگوییم. شاید قدم بعدی مشارکت باشد، شاید این باشد که چه باید کرد؟
برای کودکان پسر هم اتفاق میافتد
وی اضافه کرد: این نکته را هم بگویم که آسیبی که فرد از غریبه میبیند خیلی کمتر است تا خودی. چراکه این پدر، برادر، عمو، دایی و… قرار است که حامی باشند و تکیهگاه. حالا ما در بحث زنان کار کردیم، اما این اتفاق برای کودکان پسر هم اتفاق میافتد. بیمار جنسی یا کسی که میخواهد قربانیاش را انتخاب کند به این مسأله فکر نمیکند که پسر است یا دختر. آسیبی که طرف از سمت خانواده میبیند دیگر درست نمیشود و هر روز آن فرد را میبینی. حالا ما در نمایش قصهها نشان ندادیم که سرانجام آنها چه میشود، چون بحث هنر هم مطرح است. اما اکثریت زنها یا به اعتیاد یا به خیابان کشیده میشوند یا خودکشی میکنند. در بهترین حال به ظاهر سالم هستند اما روح و روان آنها آسیب جدی دیده است. دنیای ذهنیشان نابود شده است و زندگی خانوادگی بسیار ناموفقی دارند.
مخاطبانی که بهعنوان تماشاچی آمدند، بهجز سه یا چهار مورد که آن هم تمایل داشتند که بحث دراماتیک بشود، با نمایش ارتباط برقرار کردند و از اینکه این مسأله اجتماعی، روایت شده، خوشحال بودند. خیلی از مخاطبها میگفتند اصلاً فکر نمیکردیم این معضل و این اتفاق در جامعه وجود داشته باشد. یعنی اصلاً به ذهنشان خطور نمیکرد که یک پدر بتواند به دخترش تجاوز کند. یکی از دلایلی که من توانستم از بحث دراماتیک بودن آن فاصله بگیرم، همین مسأله بود؛ اینکه از فانتزی و تخیل فاصله بگیریم و واقعیت را بیان کنیم که مخاطب فکر نکند یک سرگرمی است.
چاره فریاد است و ما روایتکنندگان این فریادیم
زینیوند در پایان یادآور شد: امیدوارم این نمایش یک تلنگر برای جامعه باشد. دو سال برای این پژوهش و نمایش زحمت کشیدیم، با این امید که مورد توجه جامعه قرار گیرد. در ابتدا برای خود بازیگرها خیلی سنگین بود که بتوانند لایههای شخصیتی و کاراکتری را به دست بیاورند. چون واقعاً تلخ و سنگین بود وقتی که تو تصور کنی برادرت به تو تجاوز کند.
سکوت و تحمل درد در تنهایی، تنها چاره نیست. چاره فریاد است و ما روایت کنندگان این فریادیم.